Showing posts with label اصلاح طلبان. Show all posts
Showing posts with label اصلاح طلبان. Show all posts

Friday, May 17, 2013

ف.تابان: به جزیی از سناریو «انتخابات مهندسی شده» تبدیل شده ایم!

img 24153 اخبار روز: یازدهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری در ایران روز ۲۵ خرداد برگزار می شود. انتخاباتی که به نظر می رسد نسبت به همه ی انتخابات پیشین از پیچیدگی ها و شاید حساسیت های بیشتری برخوردار است. اخبار روز پرسش هایی را پیرامون این انتخابات با عده ای از فعالین سیاسی اپوزیسیون مطرح کرده است. در زیر پاسخ های ف. تابان را می خوانید.

تابان عضو سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و سردبیر سایت اخبار روز است.


اخبار روز: مهلت ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری تمام شده و هاشمی رفسنجانی و اسفندیار مشایی به جمع کاندیداها پیوسته اند. ارزیابی شما از صحنه انتخابات چیست، کدام یک از کاندیداها مطلوب آقای خامنه ای است؟


ف. تابان: علاوه بر این ها که نام بردید بخشی از اپوزیسیون هم به این بازی پیوسته است. من می خواهم به این سوال از همین زاویه پاسخ بدهم. پاسخی که هشداری است به آن بخش از دموکرات هایی که دارند سنگ هاشمی رفسنجانی را به سینه می زند. وقتی به نوع استدلال ها و تبلیغاتی که دائم در حال داغ شدن است نگاه می کنم، بسیار متاسف می شوم. اصلاح طلبان و عده ای از نیروهای اپوزیسیون و حتی چپ ها چنان مشغول ارزیابی از «صحنه» و آرایش مهره ها و خوب و بد کردن کاندیداها و برشمردن مثبت های هاشمی رفسنجانی برای ریاست جمهوری اسلامی هستند که انگار در این انتخابات قرار است واقعا کسی به رای مردم انتخاب شود.

آیا واقعا قرار است کسی به رای مردم انتخاب شود؟!

من اگر بخواهم از «صحنه ی انتخابات» ارزیابی بدهم، این ارزیابی این است که آقای خامنه ای و بیت او تا به حال از همه موفق تر عمل کرده اند و اپوزیسیون دموکرات از همه بدتر. شما شاید هیچ نمونه ی مشابهی را در تاریخ نتوانید پیدا کنید که با رای مردم آن کنند که دیدیم و چهار سال بعد بخشی از اپوزیسیون دوباره با چنین شدت و حدتی مشغول پراکندن این شایعه باشد که گویا قرار است با بسیج مردمی کاندیدای مورد نظر مردم انتخاب شود!

بسیار شنیده ایم که نیروها و ملت هایی هستند که حافظه ی تاریخی خود را از دست می دهند. ما اما حافظه ی تاریخی خود را از دست نداده ایم، حافظه ی همین دیروز و امروز خود را از دست داده ایم. فقط به یک نمونه ی آن اشاره می کنم:

تا همین یکی دو هفته پیش صحبت همه جا از این بود که انتخابات ۹۲ یک انتخابات مهندسی شده خواهد بود. آیا شما امروز می توانید از اصلاح طلبان و اپوزیسیون مدافع هاشمی رفسنجانی در این مورد چیزی بشنوید؟ نه، نمی توانید. این شعار و در واقع ارزیابی فراموش شده است. زیرا نمی شود هم از مهندسی انتخابات صحبت کرد و هم در این سناریویی که هاشمی رفسنجانی کلید زده است نقش بازی کرد. این موضوع هم مثل موضوع های دیگر فراموش شده است. یعنی تقلب انتخاباتی چهار سال پیش، میرحسین موسوی و کروبی و زهرا رهنورد و دیگرانی که در حبس هستند، کسانی که در پی رای خود کشته شدند… همه ی این ها فراموش شده و مساله ی این انتخابات تبدیل شده است به این که «هاشمی بیاید…»

این وضع اصلاح طلبان و بخش بزرگی از اپوزیسیون ماست. اصلاح طلبان و اپوزیسیونی که به هیچ شعاری پای بند و متعهد نیستند. شما اگر جنبش های آزادی خواهانه ی کشورهای دیگر را مطالعه کنید می بیند که در هر جنبشی هدفی را پیش روی خود گذاشتند و ایستادند تا به آن برسند. در آفریقای جنوبی گفتند آپارتاید باید برود، در هند گفتند استعمار برود، نزدیکترش در مصر گفتند مبارک برود. ایستادند تا خواستشان متحقق شد. اصلاح طلبان ما حتی یک سال روی شعار خود نمی ایستند. هر روز یک قدم عقب می روند. از آن انتخابات تا این انتخابات، تقلب و مهندسی و «یا حسین میرحسین»، همه فراموش شده اند. آن ها تا وقتی خوب بودند که «نقد» بودند. حالا که قرار است هاشمی رفسنجانی در قالب ناجی ملت روانه ی بازار شود، همه ی این ها فراموش شده اند.

من بسیار متاسفم که می خواهم این را بگویم. اما واقعیت جز این نیست که اصلاح طلبان و اپوزیسیون نزدیک به آن در این انتخابات مهندسی شده دارند همان نقشی را بازی می کنند که «مهندسان انتخابات» برای آن ها در نظر گرفته بودند.


اخبار روز: چگونه می توان بر روند جاری انتخابات ریاست جمهوری تاثیر گذاشت؟


ف. تابان: این حرف ها را که می زنیم بلافاصله ما را در برابر این پرسش قرار می دهند که: راه حل چیست؟ من نمی توانم در این وضعیت که ایجاد شده است از یک راه حل کوتاه مدت، فوری و اثربخش حرف بزنم. خیال هم نمی کنم که راه حل، هاشمی رفسنجانی باشد. راه حل در ابعاد کمی درازمدت تر این است که اپوزیسیون روی شعارهای عمده ی خود باقی بماند و انتخابات به انتخابات خواست های خود را کوچکتر و حقیرتر نکند. «کف مطالبات» ما به سرعت حیرت انگیزی دارد سقوط می کند. از خاتمی و موسوی شروع شده است و به هاشمی رفسنجانی رسیده است. با این سیاست و این روند، چهار سال دیگر «کف مطالبات» ما حول و حوش محمدباقر قالیباف خواهد چرخید و شاید چهارسال های بعدی به قول دوستی کف مطالباتمان بشود «علی فلاحیان». هیچ بعید نیست. جمهوری اسلامی می تواند کسی را از آستین بیرون بیاورد که از علی فلاحیان بدتر باشد و ما را به بالا آوردن او راضی کند.

در چنین فضایی از کدام راه حل می توان سخن گفت؟

اما ما می توانستیم به جای این که بازیگر این انتخابات مهندسی شده بشویم، طور دیگری عمل کنیم. یعنی متحدا شرط هر گونه مداخله در انتخابات را آزادی میرحسین موسوی و کروبی و دیگر زندانیان سیاسی و رسیدگی به حساب باز انتخابات چهار سال پیش قرار دهیم. ما نمی بایست چشم خود را بر آن تقلب بزرگ و جنایت های بعدی ببندیم. اما ما داریم طوری بازی می کنیم که آقای خامنه ای مطمئن باشد اگر این بار هم میلیون میلیون رای های مردم را بخورد و معترضین را بکشد، باز در انتخابات چهار سال بعد ما با جدیت حاضریم و به کمتر از آقای رفسنجانی هم رضایت خواهیم داد!

رفتار ما دیکتاتور را به حد غیرقابل باوری گستاخ کرده است!


اخبار روز: یکی از اهداف رهبری حکومت سوءاستفاده از میزان بالای مشارکت مردم در جهت پیشبرد سیاست های مورد نظر خود در عرصه داخلی و مناسبات بین المللی و همین طور ایجاد دولت مطیع ولی فقیه می باشد. این هدف را چگونه می توان خنثی کرد و روند انتخابات را درجهت خواست مردم سمت داد؟


ف. تابان: ما باید این را اساس تحلیل های خود قرار بدهیم که آقای خامنه ای و بیت او نه با مغز ما فکر می کنند و نه نگاهشان به کشور و مشکلات آن و دنیا مثل نگاه ماست. آقای خامنه ای برای این انتخابات دو مساله ی مهم دارد. او خواهان آن است که یک مشارکت کلان برای این انتخابات فراهم کند. او فکر می کند با این مشارکت کلان حکومتش را برای چهار سال دیگر بیمه می کند و در برابر آمریکا و جهان خارج پایه های رژیم قرص خواهد شد.

خواست دوم او این است که از این انتخابات یک دولت مطیع بیرون بیاید. آقای خامنه ای تحلیل خودش را دارد. او گرفتاری ها و مشکلات خود را در این می بیند که نهادهای نظام با هم سر سازگاری ندارند و در حال جنگند و یکدیگر را افشا و تضعیف می کنند و به اتوریته او لطمه می زنند. او فکر می کند اگر دولت مطیع او باشد، مجلس هم که مطیع او هست، چهل میلیون رای هم که به حساب او قرار است ریخته شود. پس این همه، اسباب بزرگی را تا چهار سال دیگر فراهم می آورد.

مهندسی انتخابات یعنی این. یعنی تامین این دو هدف. هدف اول در حال تحقق است و اصلاح طلبان و اپوزیسیون طرفدار هاشمی نقشی را که در این سناریو برای آن ها درنظر گرفته شده است دارند تمام و کمال بازی می کنند. در مورد هدف دوم هم به نظر من تصمیم های کلی گرفته شده است. محال است آن ها بعد از آن تقلب انتخاباتی و کشت و کشتاری که راه انداختند و آبرویی که از خود ریختند، دوباره بیایند و دولت را دست کسانی بدهند که ساز مخالف می زنند.


اخبار روز: این تحلیل قدرت حکومت را مطلق نمی کند؟


ف. تابان: تا وقتی که اپوزیسیون موثر در جامعه ی ما چنین بی اراده است و به سادگی به جزیی از سناریو حکومت تبدیل می شود، طبعا حکومت قدر قدرت است. اپوزیسیون می توانست حداقل تکه هایی از این بازی را بر هم بزند، اما او الان به جزیی از بازی تبدیل شده است. بنابر این جه کس می تواند قدر قدرتی حکومت را در این شرایط تهدید کند؟


اخبار روز: خواست های مردم از این انتخابات چیست؟


ف. تابان: در این مورد سخن بسیار گفته شده است. مردم ایران را به جایی رسانده اند که دیگر صحبت از خواست ها هم کمی بلندپروازی است. به نظر می آید مردم به این راضی اند که کمی از فشارها برداشته شود. اگر غیر از این بود که هاشمی رفسنحانی ناجی و قهرمان نمی شد.

اما خواست ها از آسمان نمی ایند. یک اپوزیسیون یک دست، متحد و قوی می تواند، مطالباتی را مطرح و به مطالبات جامعه تبدیل کند. از این نظر من این پرسش را این طور تغییر می دهم که خواست های اپوزیسیون دموکرات در این انتخابات چه می توانست باشد و به آن به آین صورت پاسخ می دهم:

آزادی میرحسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و دیگر زندانیان سیاسی،

نظارت بین المللی برای جلوگیری از تقلب در انتخابات

رسیدگی به خواست های خانواده های کشته شدگان و جان باختگان جنبش سبز.

جنبش سبز و نیروهای اپوزیسیون اگر با این مطالبات وارد انتخابات می شدند، سناریوی حکومتی را بر هم می زدند و اگر با این خواست ها پشت در انتخابات می ماندند، نیروی دوباره ای در کالبد جنبش سبز می دمیدند. دست کم نشان می دادند که به آرمان های خود وفادارند و برتری اخلاقی خود بر حکومت را تامین و تحکیم می کردند. ما نباید فراموش کنیم که در یک دید بلندمدت تر راه حل «جنبش سبز» است و نه این یا آن شخصیتی که خود جزیی از مشکل است.



ف.تابان: به جزیی از سناریو «انتخابات مهندسی شده» تبدیل شده ایم!

Saturday, April 20, 2013

اصلاح طلبان و چالش‌های بی‌پاسخ

معصومه ابتکار

معصومه ابتکار هنگام ثبت نام انتخابات شورای شهر


علی حاجی قاسمی


اینکه موضوع سیاست در ایران همواره به درگیری و رقابت نهادهای قدرت محدود بوده و هیچگاه گذار جدی به گفتمان سازنده سیاسی و ارائه راهکارهای عملی و برنامه‌ای صورت نگرفته، پدیده‌ای آشناست. آنچه آما سئوال برانگیز است اینکه پایبندی به این الگو حتی در شرایطی که چالش‌ها و تهدیدات علیه سامانه‌های اجتماعی و موجودیت کشور به حد انفجاری می‌رسد هم همچنان برقرار است.


با وجودیکه تنها هشت هفته به موعد انتخابات ریاست جمهوری در ایران باقی مانده، مدعیان سیاسی همچنان درگیر بحث‌های بی‌سرانجام و گمانه‌زنی‌ها در باره واکنش نهادهای قدرت به حضور نامزدهای این یا آن جناح در رقابت انتخاباتی هستند. این فرهنگ و رفتار انتخاباتی که البته از نامزدی خاتمی در انتخابات ۱۳۷۶ آغاز شد همواره نامزدهای اصلاح طلب را در برمی گرفت اما در انتخابات پیش‌رو طیف احمدی‌نژاد و یارانش را که به جناح اصولگرا تعلق داشته‌اند را نیز در برگرفته و آن‌ها هم در معرض داوری نهادهای تصمیم‌گیرنده برای تداوم حضور در قدرت قرار گرفته‌اند.


باوجود اهمیتی که این بلاتکلیفی برای مدعیان قدرت دارد، انتظار این بود که لااقل اصلاح‌طلبان، برای یکبار هم که شده بجای تمرکز به موضوع تایید و یا رد صلاحیت‌ها، با وارد شدن در روند سیاست‌ورزی فعال، گفتمان انتخاباتی را به سمت آنچه برای افکار عمومی اهمیت حیاتی دارد هدایت کنند، یعنی به آینده، تهدیدهایی که کشور با آن‌ها مواجه است و برنامه‌هایی که آن‌ها برای مواجه با بحران‌ها در نظر دارند بپردازند.


تا همین چند ماه پیش که امید زیادی برای حضور اصلاح‌طلبان در رقابت انتخاباتی وجود نداشت این شانس تاریخی نصیب جنبش اصلاحات شده بود تا مبارزه انتخاباتی را به فرصتی برای ارائه برنامه و ایجاد انسجام فکری در میان لایه‌های اجتماعی هوادار اصلاحات تبدیل کنند. اما با جدی شدن امکان حضور آن‌ها، بدلیل گسترش بحران‌های ناشی از تشدید تحریم‌ها و شدت‌گیری اختلاف میان طیف احمدی‌نژاد با اصولگرایان، بار دیگر اصلاح‌طلبان گرفتار گفتمان امکان کسب قدرت سیاسی شده‌اند.


در هر حال، آنچه از منظر عمومی در دو ماه باقی مانده به انتخابات اهمیت حیاتی دارد متمرکز شدن بر برنامه‌های سیاسی است که به نظر می‌رسد در شرایط کنونی سه حوزه اساسی را دربرگیرد. سه مدعی اصلی که کم و بیش امکان حضور در صحنه سیاسی جمهوری اسلامی را دارا هستند (اصولگرایان، طیف احمدی‌نژاد و اصلاح‌طلبان) می‌توانند در این روند نقش کلیدی ایفا کنند.


نوع مقابله با تحریم‌ها

نخستین و مهم‌ترین چالش برنامه‌ای که سرنوشت آن می‌تواند در هفته‌های آتی رقم بخورد نوع برخورد مدعیان با تحریم‌هایی است که جامعه جهانی علیه ایران وضع کرده که در صورت تداوم می‌توانند ثبات اقتصادی و امنیت سیاسی جامعه را با مخاطره جدی مواجه سازند. سئوال اصلی که در این زمینه مطرح می‌شود این است که آیا تحریم‌ها رویدادی اجتناب‌ناپذیر هستند که نظام سیاسی و به تبع آن دستگاه اجرایی باید پیامدهای ناشی از آن را مدیریت کند یا اینکه با اتخاذ سیاست‌هایی می‌شود آن‌ها را تخفیف داد و یا حتی کاملا از میان برداشت؟ در این زمینه سه رویکرد متفاوت در جمهوری اسلامی مشاهده می‌شود.


نگاه غالب در میان اصولگرایان این است که تحریم‌ها بهای استقلال کشور در برابر سلطه‌طلبی جهانی است و نهادهای انقلابی ناگزیر هستند که بر تداوم برنامه هسته‌ای تاکید ورزند. برپایه این برداشت هرگونه عقب‌نشینی در برابر جامعه جهانی به رهبری آمریکا، نشان دادن نقطه ضعف است که با مطالبات بیشتر غربی‌ها توام خواهد شد. بنابراین، آنچه در گفتمان اصولگرایی غالب است مقاومت در برابر تحریم‌ها و انطباق امکانات کشور با محدودیت‌هایی است که تحریم‌ها در پی دارند.


رویکرد دوم، که توسط دولت نمایندگی می‌شود، در حال گذار و تحول فکری در جهت مصالحه در برنامه هسته‌ای ایران به منظور قطع تحریم‌ها است. دولتی‌ها که تا یکی دو سال پیش مجری و پرچمدار گفتمان تهاجمی و مسلط اصولگرایی در زمینه برنامه هسته‌ای بودند، مدتی است که از آن فاصله گرفته‌اند بدون آنکه توضیح دهند چه بر سر سیاست‌های تندروانه سال‌های نخست آن‌ها آمده است. در سال اخیر آن‌ها از سویی آمادگی خود را برای مذاکره با آمریکا ابراز کرده‌اند و از سوی دیگر تنش در روابط بین‌المللی و تحریم‌ها را دلیل اصلی بحران اقتصادی و دشواری‌های مدیریتی خود دانسته‌اند.


رویکرد سوم را اصلاح‌طلبان نمایندگی می‌کنند. آن‌ها که در دوران هشت ساله ریاست بر دستگاه اجرایی موفقیت چشمگیری در تنش‌زدایی و تعامل با جامعه جهانی داشتند، نسبت به دو جناح دیگر نه تنها هیچ مسئولیتی در بوجود آمدن وضع پیش‌آمده ندارند که حتی در برابر رقبای خود با دستی کاملا باز و بر‌تر ظاهر می‌شوند. اصلاح‌طلبان در مواجه با بحران هسته‌ای از بالا‌ترین میزان اعتبار و اعتماد (در عرصه داخلی و بین‌المللی)، برخوردار هستند.


بنابراین، در مهم‌ترین چالش نظام اصلاح‌طلبان از بالا‌ترین امتیاز برخوردارند. دولتی‌ها هرچند شانه خود را از بار مسئولیت هسته‌ای خارج کرده‌اند، اما در عرصه بین‌المللی فاقد اعتبار لازم برای اعتمادآفرینی هستند. اصولگرایان هم که در موقعیتی ضعیف‌تر از رقبا قرار دارند. در زمینه بحران هسته‌ای چنانچه نظام در پی مصالحه باشد، اعتمادبرانگیز‌ترین گزینه برای انجام مذاکره با قدرت‌های خارجی اصلاح‌طلبان هستند. ویژگی و شرایط اصلاح طلبان به گونه‌ای است که آن‌ها آمادگی لازم را برای خرج احتمالی از اعتبار خود در عرصه بین‌المللی برای حل این بحران دارند بدون آنکه در پی کسب امتیاز از نظام و اصولگرایان باشند.


فقدان برنامه توسعه

دومین چالش بزرگ برنامه‌ای بازیگران عرصه سیاسی ایران فقدان برنامه اقتصادی برای توسعه متوازن است. سردرگمی و نداشتن الگوی توسعه اگرچه گرفتاری چند دهه اخیر ایران بوده اما در هشت سال اخیر فقدان یک برنامه توسعه‌گرای اقتصادی منجر به تضعیف بنیه سازندگی در کشور شده است. مدعیان سیاست در ایران ناگزیر به ارائه برنامه‌ای هستند که جامعه را به رشد اقتصادی‌ و گسترش تولید امیدوار سازد، سرمایه گزاری را افزایش و بیکاری فراگیر را کاهش دهد و توانمندی اقتصادی را به خانوار بازگرداند. با اینکه موفقیت در چنین چالشی مستلزم انتخاب گزینه مطلوب در چالش نخست است اما تنها به انتخاب درست در آن حوزه محدود نمی‌شود. بررسی دیدگاه‌ها و عملکرد سه مدعی اصلی سیاست در ایران نشان می‌دهد که تفاوت‌ها در این زمینه مشهود بوده است.


دولت احمدی‌نژاد طی هشت سال زمامداری‌اش نشان داده است که تفکر غالب در آن استقرار نظام اقتصادی رانتی بوده است که در آن نقش دولت به مدیریت فروش ذخائر ملی و توزیع امکانات مادی حاصل از آن با انگیزه حفظ و گسترش پایگاه اجتماعی خود خلاصه شده است. بضاعت دولت احمدی‌نژاد در شغل آفرینی در بنگاه‌های زودبازده و تا حدودی در عرصه خدمات و گسترش تجارت کالاهای مصرفی خلاصه شده است.


در زمینه برنامه توسعه، داوری در باره طیف اصولگرا کمی دشوار‌تر است چون آن‌ها در موقعیت اجرایی قرار نداشته‌اند اما از سوی دیگر حمایت قاطبه آن‌ها از سیاست‌های احمدی‌نژاد و عدم نقد جدی الگوی اقتصادی دولت رانتی عوام‌گرا، دست‌کم تا این اواخر، دست آن‌ها را در مبرا دانستن خود از خطاهای فاحش برنامه‌ای دولت در عرصه اقتصادی محدود می‌کند.


برنده بی‌چون و چرا در رقابت بر سر برنامه اقتصادی، الگوی توسعه‌محور اصلاح‌طلبان خواهد بود. هرچند آن‌ها هنوز برنامه مشخص خود را ارائه نکرده‌اند اما با تکیه‌ بر نتایج کار دولت اصلاحات در عرصه اقتصادی می‌توانند اعتماد عمومی را جلب کنند. با وجود کاهش شدید درآمدهای نفتی در دولت خاتمی، تصور عمومی در باره دستاوردهای آن در عرصه اقتصادی بسیار مثبت‌تر از دولت احمدی‌نژاد است. پرسش بزرگی که جامعه در برابر اصلاح‌طلبان می‌گذارد این است که آن‌ها در شرایط کنونی چه برنامه مشخصی برای تامین رشد اقتصادی مطلوب، افزایش سرمایه‌گزاری در عرصه‌های گوناگون اقتصادی و افزایش سطح اشتغال در اختیار دارند؟


سرنوشت هدفمندی یارانه

سومین چالش تعیین‌کننده، ارائه برنامه‌ای جامع در مدیریت طرح هدفمندی یارانه‌ها و پیوند زدن آن با توزیع امکانات عمومی و سیاستگزاری در عرصه رفاهی است. هدفمندی یارانه‌ها که می‌توانست در روندی تدریجی و کم‌خطر انجام شود با روشی که اجرا شده نظام رفاه عمومی را با چالشی جدی مواجه ساخته است. هر چند نظام یارانه‌ای به دلیل کارکرد ضد توسعه آن ضرورتا می‌بایست دستخوش اصلاح شود اما شرط موفقیت آن، ارائه الگوی جایگزینی بود که برپایه توافق گسترده میان نمایندگان طیف‌های سیاسی کشور شکل گرفته باشد. دولت احمدی‌نژاد، اما، هدفمندی یارانه‌ها را در چارچوب سیاست رانتی عوام‌گرا که هدف آن تضعیف موقعیت اقتصادی طبقه متوسط شهری در برابر بهبود وضعیت گروه‌های تهیدست در شهرستان‌ها و مناطق روستایی بود به اجرا درآورد. هم زمانی اجرای طرح هدفمندی با اعمال تحریم‌ها و پیدایش بحران ارزی ناشی از آن، که به افزایش سریع سطح تورم انجامید، نه تنها اوضاع را برای طبقه متوسط که حتی گروه‌های تهیدست نیز بحرانی کرده است. مدعیان احراز مقام ریاست دستگاه اجرایی چه برنامه‌ای برای هدفمندی یارانه‌ها و اصولا مدرن سازی ساختار رفاهی کشور دارند؟


در این زمینه دولت احمدی‌نژاد بر تداوم سیاست هدفمندی تاکید دارد و راهکار آن برای مقابله با تورم شدید افزایش بی‌رویه میزان یارانه‌هاست. دولت راهکاری برای مهار تورم و بازگردان ثبات به اقتصاد خانوار ارائه نکرده و به نظر نمی‌رسد که در این زمینه حرف حساب‌شده‌ای برای گفتن داشته باشد. حتی رقبای اصولگرا و اصلاح طلب هم با وجود انتقاد از سیاست دولت، تاکنون راهکار و برنامه عملی ارائه نکرده‌اند. تردیدی نیست که آن‌ها به سیستم گذشته باز نخواهند گشت اما هیچیک مشخص نکرده‌اند با سیاست هدفمندی چه خواهند کرد؟


در این زمینه نیز دست اصلاح طلبان باز‌تر است. آن‌ها ابزار سیاسی کافی را برای قرار دادن سیاست هدفمندی یارانه‌ها در یک الگوی رفاهی توسعه‌گرا در اختیار دارند. برای این منظور کافی است که سیاستگزاری اجتماعی را با برنامه اقتصادی توسعه‌محور و سیاست خارجی بدون تنش پیوند زنند و به جامعه این وعده را بدهند که در صورت بدست‌گیری سکان هدایت دولت، همزمان می‌توانند سه برنامه مشخص را در مواجه با سه چالش نامبرده دنبال کنند:

در عرصه سیاست خارجی با توافقی آبرومندانه مانع از آن شوند که سیاست هسته‌ای موجب تداوم تحریم‌ها و فروریزی کیان جامعه شود؛

در عرصه اقتصادی با اولویت دادن به سیاست اقتصادی توسعه‌محور همه امکانات کشور، اعم از درآمدهای نفتی و سرمایه‌های انسانی را در جهت رشد اقتصادی و افزایش اشتغال به کار گیرند؛

و سرانجام، در عرصه هدفمندی یارانه‌ها، به جای توزیع عدالت از طریق افزایش کمی میزان یارانه‌ها در یک اقتصاد تورمی، توانمندی خانوار‌ها را از طریق گسترش اشتغال و پیوند زدن برنامه‌های رفاهی با فعال‌تر کردن شهروندان در بازار کار دنبال کنند. در الگوی رفاهی توسعه‌محور یارانه نقدی تنها برای کودکان و سالمندان که بدلائل طبیعی خارج از بازار کار هستند معنا دارد. برای نیروی کار نقش یارانه (کمک هزینه) صرفا جایگزینی درآمد از دست‌رفته به دلیل بیکاری، بیماری و از‌کار‌افتادگی است. از این طریق انگیزه عمومی برای تولید و اشتغال بالا خواهد رفت.

اصلاح‌طلبان می‌توانند سیاست هدفمندی یارانه‌ها را از الگوی رانتی عوام‌گرا به سیاست رفاهی عدالت‌طلبانه توسعه‌محور تغییر دهند!

با وجودیکه این چالش‌ها به تهدیداتی جدی علیه ثبات و امنیت جامعه تبدیل شده است اما بنظر می‌رسد که هنوز اراده‌ای برای تغییر فرهنگ انتخاباتی از مبارزه برای کسب قدرت به گفتمان برنامه‌ای برای درگیر کردن جامعه در مداخله برای ایجاد تغییر سازنده در روندهای سیاسی شکل نگرفته باشد.


 


منبع: ایران امروز



اصلاح طلبان و چالش‌های بی‌پاسخ