«سروش صحت»، «رضا عطاران»، «سعید آقاخانی»، «جواد رضویان»، «رضا شفیعی جم»، «حمید لولایی»، «یوسف صیادی» و «رامین ناصر نصیر» از چهرههایی هستند که با کشتی بزرگ «مهران مدیری» به سرزمین شهرت رسیدند و تا زمانی که میتوانستند در آنجا اقامت کردند و سپس خود سوار بر کشتی کوچکتری شدند و به سوی مسیر دلخواه خود حرکت کردند.
در سال ۸۲ «مهران غفوریان» با «ورود ممنوع، ممنوع!» به پایان ایدهها و خلاقیت خود رسید و از کارگردانی تلویزیونی کنار گذاشته شد. اما چرا «مهران مدیری» با وجود اشتباهات و بدقولیها و بیاحترامیهایش به شعور مخاطبان، تاکنون حذف نشده است؟
حقیقت این است که دو عامل باعث شده تا جایگاه «مهران مدیری» ضد سقوط باشد:
نخست: مخاطبان هوادار «مهران مدیری» به پاس شبهایی که کنار خانواده خود پای تلویزیون نشستند و خندیدند و قهقهه زدند، دلرحم شدهاند و همیشه میخواهند به او فرصتی دوباره بدهند تا همان مدیری سابق شود. بسیاری از آنها همچنان مدیری را «اسطوره طنز ایران» میدانند و منتقدان او را «حسود» و «حقیر» مینامند و حتی با توهین، تهمت و هر چیزی، از موضع خود دفاع میکنند.
دوم: جامعه ایران از حذف شدن «مهران مدیری» هراس دارد. مافیای صداوسیما ابتدا راههای ورود به تلویزیون را بر افراد جدید بست و سپس اینطور به مخاطبان تلقین کرد که هیچ کسی جز «مهران مدیری» قادر به ساختن سریالهای کمدی نیست. به دنیال این رخداد، بینندگان تلویزیون به پرستش مدیری پرداختند و گروهی نیز با او مدارا کردند تا در عرصه بماند.
تلویزیون در دو دهه اخیر، هر چیزی که «مهران مدیری» ساخت را «طنز» نامید و تاکید کرد: «به خدا سوگند اگر تمام نویسندگان و کارگردانهای ایران دور یکدیگر جمع شوند و عقل و استعداد و خنر خود را وسط بگذارند، باز هم نمیتوانند حتی یک قسمت از سریالهای مهران مدیری را بسازند. همانا او هنرمندی یکتا و بیهمتاست و رقبایش محکوم به شکست و نابودی هستند».
«مهران مدیری» مشهور و پولساز بود و همیشه دوستانش را نیز به شهرت و ثروت رساند، حتی رسانههایی که با او دوست بودند هم از این نعمتها بیبهره نماندند.
باید بپذیریم خلاقیت «مهران مدیری» از هر نوع و جنسی که بود، تمام شد.
«شوخی کردم!»، همان «ساعت خوش» و «مرد هزار چهره» و «نقطهچین» است و حرف تازهای برای گفتن ندارد. باید بپذیریم که مهران مدیری به تکرار افتاده بود و حتی «مرد دو هزار چهره» را از روی «مرد هزار چهره» کپیبرداری کرد.
فیلم «قاعده بازی» هم چهرههای بازیگر زیادی داشت، اما آیا اثری ارزشمند بود؟
ما در کشوری زندگی میکنیم که بیشتر رسانهها از نقد کردن «مهران مدیری» هراس دارند، چون نگران هستند که افکار عمومی با آنها قهر کند. مدیری هر چه بود و هر چه کرد یا نکرد، دورهاش به پایان آمده، اما جامعه هنوز از حذف شدن او میترسد.
باید بپذیریم که مهران مدیری، خودکشی کرد.
توضیح جدید:
از وقتی گفتم که «مهران مدیری» دیگر حرفی برای گفتن ندارد و برای آن دلیل و مدرک هم آوردم، اما همان کامنتهایی که پیشتر در پیج مسی خوانده بودم را اینبار در پیج خودم تجربه کردم.
کسانی که با فحش و ناسزا و اتهام و تهمت قصد دارند حقانیت اعتقاد خود را ثابت کنند.
وقتی بعد از ساخته شدن «فیلم موهن» آن جنجالها به پا شد و موج خرابکاری و کشتار به راه افتاد، خیلیها در دنیا پرسیدند: «آیا این افراد خشمگین، اصلا آن فیلم را دیده بودند که حالا عصبانی هستند؟»
در این مدت کسانی را دیدهام که تا به حال «جدایی نادر و سیمین» را تماشا نکردهاند، اما وقتی نام «اصغر فرهادی» را میشنوند، اشک در چشمهایشان حلقه میزند و صدایش میلرزد.
با انتشار یک ویدئو اثبات کردم که مهران مدیری کارنامه قدیمی خود را تکرار میکند و دیگر حرف و ایده جدیدی ندارد، اما عدهای چنان به من پریدند و تهدید کردند و اتهام زدند که مطمئن هستم آن ویدئو را ندیدهاند یا نمیخواهند باورش کنند.
من چطور به این افراد ثابت کنم که حسادت نمیکنم و عقدهای هم نیستم؟ چطور از آنها بخواهم که بفهمند اعلام پایان دوره مهران مدیری، به معنای انکار کارنامه پیشین او نیست.
هر کسی و هر چیزی، روزی دورهاش تمام میشود.
وقتی آنها نمیخواهند بپذیرند که آن مهران مدیری دیگر وجود خارجی ندارد و مهران مدیری جدید کسی است که بیشتر از هر چیز، فقط به پول فکر میکند، فقط میتوان امیدوار بود که روزی به خود آیند و حقیقت را بخواهند که ببینند.
فرورتیش رضوانیه : مافیای صداوسیما اجازه نداد تا «مهران مدیری» هیچ رقیب جدی داشته باشد
No comments:
Post a Comment