رضا حقیقت نژاد
“ماشالله، بچهها چه بزرگ شده اند”، این جمله کنایه وار را ۹ سال پیش اکبر هاشمی رفسنجانی وقتی گفت که خبرنگاری او را به چالش کشید. روحیهاش همین است، یک بار هم معترضان به سیاستهای نظام را “بچه سوسول” خواند. تنها خودش چنین باوری ندارد، اواسط اردیبهشت امسال، مسیح مهاجری، یار و مدافع همیشگیاش در روزنامه جمهوری اسلامی، برای نقد هاشمی شرط سنی گذاشت. خٌردپنداری رقبا و منتقدان، از یک خبرنگار تا محمود احمدی نژاد اما تنها ویژگی سیاست ورزی هاشمی نیست. در میان سیاستمداران ایرانی، کمتر چهرهای چون او درباره حقوق شهروندی و به تعبیر خودش حقوق مردم سخن گفته، با این وجود بیشترین ابهامها درباره نقض حقوق شهروندی، قتل مخالفان، اعتراف گیریها و …، مربوط به دورانی است که او رئیس مجلس یا رئیس جمهور بوده است. با این وجود، هاشمی طبق معمول، هیچ انتقادی را بر نمی تابد، چه اقتصادی باشد، چه حقوق بشری. می نویسد و می گوید منبع خیر بوده و مسئولیت شرهای رخ داده می افتد گردن مافوقهای هاشمی، دیروز آیت الله خمینی، امروز آیت الله خامنه ای. گاه این وسط سعید امامی و علی فلاحیان هم پیدا میشوند. این روحیه، اگرچه یکی شاید یکی از عوامل مهم شکست او در انتخابات مجلس ششم (۱۳۷۹) و ریاست جمهوری نهم (۱۳۸۴) بود، ولی این روزها باز هم رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، علاوه بر تبدیل شدن به نقطه کانونی انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، خود را به عنوان یکی از مهمترین مدافعان و مشوقان حرکت به سوی آزادیهای بیشتر، رعایت حقوق شهروندی، باز شدن فضای سیاسی و … معرفی می کند. اما رویکرد کنونی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، یک تاکتیک سیاسی برای بازگشت به قدرت یا حفظ اعتبار اجتماعی است، یا او واقعا چنین است؟ در گفت و گوی فرضی پیش رو کوشیده ایم به چنین پاسخی دست پیدا کنیم، کوششی سخت که فرجامش یافتن انبوهی از پاسخهای متناقض است. رویارویی با هاشمی رفسنجانی البته همواره همچنین بوده، پیچیده، کش دار، مبهم و پرتناقض.
چند روز پیش در اظهاراتی که به علت کاندیداتوری احتمالیتان در انتخابات مربوط می شد، گفتید “در قانون اساسی، ۴۰ بند درباره حقوق مردم است. این طور نیست که یک عده متحجر بخواهند هر طور که تمایل دارند با مردم رفتار کنند.” در اکثر سخنرانیهای قبلی شما هم می توان تاکید بر حقوق مردم را یافت. مبنای این تاکید چیست؟
اعتقاد دارم جان مایه اصلی انقلاب، احترام به حقوق انسان ها، آزاداندیشی و حفظ حرمت و کرامت انسانی بود. خیلی هم در این زمینهها کار شد. امام برای حفظ حرمتها خیلی تلاش کردند. انقلاب اسلامی هم در فرهنگسازی همین بخش خیلی موثر بود. در سالهای اخیر این فرهنگ تا حدود زیادی از بین رفته، تهمت، دروغ و افترا رشد کرده. یک گروه افراطی سعی میکنند برای ماندن خودشان، برای بقای خودشان، هر چیزی به هرکسی بگویند. با اسم اسلام و شعار اسلام نمیتوانیم مردم را جذب کنیم. یکی از اصول اسلامی خود مردم هستند. دروغ گفتن، آمار دروغ دادن، وعده دروغ دادن، خلف وعده کردن، تهمت زدن، ضایع کردن حقوق مردم، عدم احترام به آزادی مردم و امثال اینها، همه ضداسلامی است. اگر اسلام را ادامه بدهیم مردم همیشه با ما خواهند بود، اما اگر خدای ناکرده مردم احساس کنند آن راهی که میخواستند نمیرسند، نمیشود رویش حساب کرد. (۱) از نظر دینی هم اعتقاد دارم نادیده گرفتن حقوق مردم ظلم به اسلام است. جای آن دارد که یک پژوهش جدی در زمینه حقوق بشر صورت گیرد تا اصالت دین اسلام و درستی آموزههای آن نزد جهانیان نیز روشن گردد، عمیقا معتقدم اگر دین اسلام با دید باز و به روز تفسیر و اجرا گردد، امتیازات فراوانی در زمینه حقوق بشر نسبت به سایر مکاتب دارد. (۲) بر مبنای باورهای اسلامی، نظام اسلامی حتی مشکلی با اقلیتهای دینی و قومی ندارد و متعهد به حفظ حقوق شهروندی و رفاه آنان نیز هست. (۳)
با وجود این تصریحات دهه اول انقلاب، برخی تحلیل گران از جمله حامیان شما مانند دکتر زیباکلام اعتقاد دارند: “بزرگترین و جدیترین و اصلیترین انتقادی که می توان به به هاشمی رفسنجانی در دهه ۱۳۶۰ و اوایل دهه ۱۳۷۰ وارد کرد، غفلت از آزادی و اهمیت ندادن به حقوق شهروندی است. ” این انتقادها را وارد می دانید؟
اینطور نیست. یادم هست اسفند ۵۸ مصاحبهای داشتم با روزنامه جمهوری اسلامی، از مجریان انتخابات خواستم که جدا بیطرفیشان را در مورد کاندیداها به طور احسن حفظ کنند و به نفع این یا آن به هیچ نحو وارد عمل نشوند و بدانند که در این مورد اگر چنین کاری بکنند، خیانت به حق مردم و خیانت به اعتبار مملکت است و هیچ گونه خیانت از این قبیل را قبول نخواهیم کرد. در مورد دیگران هم چنین نبود. تأکید بر حقوق مردم از مهمترین اعتقادات قلبی امام بود. (۴) اساسا اعمال ولایت فقیه از سوی امام در مورد تصمیمات ضروری دولت و مجلس، به خاطر این بود که خوف داشتند مجریان مثل گذشته افراط کنند و حقوق مردم را ضایع نمایند. (۵) ۲۳ اصل از قانون اساسی تحت عنوان فصل حقوق ملت تدوین شد که این امر نشان از توجه ویژه اسلام و امام راحل(ره) به عنوان بنیانگذار جمهوری اسلامی به حقوق انسان و ملت دارد. (۶)
ولی در این سه دهه می توان نمونههای متعددی از بیتوجهی سازمان یافته و هدفمند به حقوق شهروندی را ذکر کرد. مثلا آقای کدیور در تحقیق مفصل نشان دادند که چگونه در دهه ۶۰، بدیهیترین حقوق شهروندی مرجع تقلیدی آیت الله شریعتمداری نقض شد، اموالش مصادره و اجازه رفت و آمد به منزلش سلب شد، حتی از انتخاب محل معالجهاش و کمک به روند درمانیاش ممانعت به عمل آمد.
در نماز جمعه ۲۷ فروردین ۱۳۶۰، آقای فخرالدینحجازی، نمایندهتهران، قبل از من سخنرانی داشت و به آیتالله سید کاظم شریعتمداری و لیبرالها و نهضت آزادی با صراحت تاخت. بعد مطلع شدم مردم قم، پس از نماز جمعه، علیه آقای شریعتمداری تظاهرات و دارالتبلیغ رااشغال کردهاند. تلفنهای طرفداران ایشان را قطع کردهاند. گفتم که مدارا کنند زیرا به این کارها، نیازی نیست. (۷)
ببینید در همان ایام، -در خاطرات تان هم هست- مثلا آیت الله منتظری دنبال این بودند که این فضای پر شر و شور، منصفانه حل و فصل شود یا بنی صدر از زیاده روی ناراحت بود و اصرار داشت حداقل دفاعیات آیت الله شریعتمداری از تلویزیون پخش شود، ولی شما به طور مداوم با سید احمد خمینی، ری شهری و موسوی خوئینیها جلسه داشتید درباره پخش اعترافات آقای شریعتمداری. افشاگری می شد علیه وی، اعترافات دامادش پخش می شد. حتی خودتان فیلم اعترافات را قبل از پخش دیدید که تصمیم بگیرید کامل پخش شود یا سانسور شود؟
دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۶۱، ظهر احمد آقا و رضا سیفالهی، رئیس اطلاعات سپاه آمدند و گفتند، آقای شریعتمداری در مذاکره با سپاه قم به اطلاع خود از قصد قطبزاده برای کودتا اعتراف کرده است. احمد آقا همراه مسئول اطلاعات سپاه، عصر با هلیکوپتر به قم رفت. شب خبر آورد که پیش آقایشریعتمداری رفتهاند و از ایشان درباره توطئه کودتا بازپرسی کردهاند و مصاحبهای هم انجام شده است. (۸) البته پیش از آن، یعنی ۲۸ فروردین، اقداماتی انجام دادم که مردم خیلی افراط نکنند و صدمهای به ایشان نزنند. با آیتالله منتظری هم در این خصوص صحبت کردم. (۹)
اتهام دخالت در کودتا را چرا با مصادره اموال ایشان و سلب حق زندگی معمولیاش گره زدید؟
۷شهریور ۱۳۶۱، جلسه شورای مرکزی حزب در دفتر من تشکیل شد. احمد آقا پیشنهاد داشت که پول های مصادره شده آقای شریعتمداری به حزب داده شود و گفت که با امام صحبت کرده، ایشان مخالفت نکردهاند. (۱۰) در مورد حصر هم ۱۴ اسفند ۱۳۶۴، شب مهمان احمدآقا بودیم. آیت الله منتظری هم از قم آمده بودند. امام هم در جلسه شرکت کردند، آقای منتظری خواستند که به آقای شریعتمداری که در بیمارستان بستری بود، اجازه ملاقات با علما داده شود. امام فرمودند با اهل خانهاش ملاقات کند. (۱۱)
در مجموع با استدلال امام فرمودند، نظر امام بود، همه موارد نقض حقوق شهروندی را توجیه می کنید. مثل قتلهای متعدد روشنفکران و مخالفان سیاسی که در آن زمان رخ داد و با این توجیه که کار خودسرها بود، بیجواب ماند یا اینکه مانند قتلهای زنجیرهای همه چیز گردن سعید امامی انداخته شد…
این موارد انصافا حرفهای اثبات نشدهای است و از نظر من خیلی از آنها هم نادرست است. همین قتلهای زنجیرهای، شصت نفری که مطرح کردند، من هنوز یک مورد را نتوانستهام ثابت کنم که با برنامه ریزی اتفاق افتاده باشد، یعنی از این قبیل قتل هایی که بعد از دوره من مثل قتل فروهر و اینها اتفاق افتاد، تاکنون برای من که وارد هم بودم و پیگیری هم می کردم، ثابت نشده که کسی برنامه ریزی کرده باشد و شخصی را کشته باشد. اگر دارید بگویید. من آن موقع (۱۳۷۶) ادعا کردم و گفتم که الان وزارت اطلاعات در دست شماست و اگر پروندهای باشد، در آنجا هست و همه چیز در دست شماست. بررسی کنید و یکی را پیدا کنید و بیاورید و به من بگویید که این فرد مشخصا در زمانی که شما رئیس جمهور بودید به قتل رسیده است. هیچ کس نتوانست این کار را بکند. تا به حال هم نیاورده اند. مطمئنا اگر برای خودم ثابت می شد که کسی رفته و برنامه ریزی کرده و کسی را کشته است، از او انتقام می گرفتم. (۱۲)
برنامه ریزی عوامل اطلاعاتی در قضیه فرج سرکوهی کاملا روشن بود، ولی اتفاق خاصی رخ نداد. این عوامل ماندند و بعدها قضایای دیگری را رقم زدند…
به ما گفته بودند که سرکوهی در خارج است. بعد من از منابع دیگری که در اختیار خودم بود، فهمیدم که ممکن است در داخل باشد. بازخواست کردم، نامهای برای من آوردند و گفتند این نامه از خارج آمده و در آن نامه به زنش در ایران نوشته بود که نباید برای مدتها به ایران بیایم. چنین سندی را با خط خودش آوردند. شاید هم در زندان نوشته بود. من که خط او را نمیشناختم ولی گفتند از خارج فرستاده است. می خواهم بگویم که تا این حد از مواردی که اتفاق می افتاد مطلع می شدم و بازخواست هم می کردم و هیچ کس هم مانع من نبود. (۱۳)
بالاخره این بازخواستها باید تاثیری داشته باشد. موضوع که منحصر به ماجرای سرکوهی نبود. از قتلها شروع شد، با سرکوهی ادامه پیدا کرد، بعد رسیدیم به برنامه هویت و مثلا چهرههای باسابقه مانند عزت الله سحابی وادار به اعتراف شدند. ممکن است شما نظری با این کارها مخالف باشید ولی اصل این است که در دوره شما اتفاق افتاده و باند سعید امامی در همه این سالها، به کار خودش ادامه می داد…
در مورد آقای سعید امامی و باند او، من که ایشان را نمیشناختم. جز این که میدانستم معاون وزارت است. چیزهای بیربطی از او میدیدم. امامی و باندش یک پل به دفتر رهبری زده بودند و علیه دولت در آنجا بدگویی میکردند. چون نمیخواستم چیزی را از رهبری مخفی کنم و اگر چیزی بود، بایستی میگفتم و حق رهبری است که همه چیز را بدانند، حساسیت نشان نمیدادم. نمیخواستم وزارت را تضعیف کنم. در اکثر پروندههای مهم، پینوشتهای مهمی دارم. در مورد وزارت اطلاعات محرمانه بود. سرزنش ها، پینوشتهای تند، پیگیریها و بازخواستها خیلی زیاد است. درست نیست که این گونه مسایل در مصاحبهها مطرح شود. چیزهایی هست که فعلا نمیتوانم روی آن حرف بزنم. در مورد آقای سحابی، اصلا با اینطور چیزها مخالف بودم. منتها وزارت اطلاعات از این کارها میکرد. من کمک کردم که آقای سحابی آزاد شود. رهبری هم کمک کردند. آیتالله خامنهای تعبیری کردند و من هم آن را برای اینها نقل کردم، گفتند: اینهایی که این کارها را میکنند، خودشان زندان نبودند و نمیدانند زندان یعنی چه که افراد را مدتها در زندان نگه میدارند. اگر زندان رفته بودند، این کارها را نمیکردند. برنامه هویت را از تلویزیون دیدیم و اصلا خبر نداشتیم. تیپ فکری من این گونه نبوده و نیست. زمانی بحث بود که من رئیس قوه قضائیه شوم. گفتم که اگر به آنجا بروم، زندانیها را آزاد میکنم و نمیتوانم زندانی داشته باشم و اگر قاضی باشم، نمیتوانم کسی را محکوم به زندان کنم. با دیدن زندان حالت غم به من دست میدهد و چون خودم قبلاً زندان کشیدهام میدانم چقدر سخت است. (۱۴) من همواره مخالف برخوردهای تند با این گروه بودم. چه در گذشته و چه امروز. در حالی که همین هایی که الان جزو اصلاح طلبها هستند، مثل محتشمی پور به امام نامه نوشتند و از ایشان حکم محکومیت نهضت آزادی را خواستند و گرفتند. مگر نبود؟ من همان موقع هم که اینها حکم محکومیت نهضت آزادی را از امام گرفتند، مخالف این کار آنها بودم. ما تا توانستیم نهضت آزادی را در میدان نگه داشتیم. در مجلس اول (۱۳۶۲- ۱۳۵۸) بهزاد نبوی و گروهش یعنی سازمان مجاهیدن انقلاب اسلامی، پدر اینها را در می آوردند. خیلی از کسانی که امروزه دوم خردادی شده اند، آن روزها از فرط تندروی وضعیتی را برای ملی- مذهبیها در آورده بودند که برای آنها آمدن در مجلس هم سخت بود. (۱۵)
مرحوم سحابی روایت کرده اند که پس از اینکه سال ۶۹، آن نامه انتقادی معروف را به همراه سایر چهرههای ملی مذهبی، به شما نوشت، در جریان بازداشت ایشان بودید و حتی در مجلس گفته بودید رویش زیاد شده بود، می خواستیم رویش را کم کنیم…
ما این گونه زندانی خیلی کم داشتیم. فقط یک گروه- همان ملی مذهبی هایی که شما می گویید- بودند که آن هم دستگاه اطلاعاتی ما مشخصا پرونده توطئه خارجی را با ادله آورد که مثلا اینها در فلان جا و فلان جا ملاقات کردند و این خواست آمریکا بوده است. طبعا اتهام به این بزرگی در آن زمان که ما شرایط بسیار دشواری هم داشتیم، این قدر بود که اجازه بدهیم کارشان را بررسی کنند. به دقت هم بررسی کردند، تمام شد و عدهای آزاد شدند و یک عده هم محکوم شدند و همان زمان هم تمام شد. یعنی وقتی که نتیجه تحقیقات را دیدیم، گفتیم که این به آن حد بزرگ نیست. علایمی بود و بعضیها یک مقدار شیطنت می کردند. (۱۶)
موافق هستید برگردیم به سال ۷۹ که تعداد کثیری از مطبوعات توقیف شدند؟ در آن سال عدهای از اصلاح طلبان که در کنفرانس برلین شرکت کرده بودند بازداشت شدند. آنجا چه علائم صریحی بود که به شدت موضع گیری کردید علیه رسانهها و اصلاح طلبان؟
افرادی که می روند با بیبیسی، رادیو اسرائیل، رادیو آزادی و رادیو آمریکا و خیلی جاهای دیگر مصاحبه می کنند، اخوت بیشتری نشان می دهند با نیت خارجیها، اینکه رهبری می گویند پایگاه دشمن حرف خیلی بزرگی است. فکر می کنم کسانی که صبر رهبری را به پایان رساندند خیلی خامی کردند. رهبر معظم انقلاب حرف های سست نمی زند. واقعا اسباب شرمندگی است. افرادی که کنفرانس برلین رفتند، شاید فریب خوردند. مثل داستان طبس، آمریکاییها هم پشت قضیه بودند. مثل طرح میکونوس است. آلمانیها بارها رودست خوردند و خودشان را جلو انداختند و بعد هم با خفت قبول می کنند. به هر حال خداوند در جاهایی که ما حاضر نیستیم با ملائکه خودش از انقلابش حمایت می کند. (۱۷)
در دفاع تان از رخدادهای این این دوران، از آیت الله خامنهای هم دفاع کردید…
مواضع اینجانب درباره لزوم رعایت حقوق مردم و همچنین دفاع از شخص رهبری و پرهیز از افراط بر اساس عقیده و اعتقاد قلبیام است. (۱۸)
با این وجود، الان از جمله معترضان به نقض حقوق شهروندان در جمهوری اسلامی هستید...
باور من این است که باید به گونهای با مردم رفتار شود تا آنها احساس کنند نظام به دنبال احقاق حق آنها و حفظ کرامتشان است. قانون اساسی در فصول مربوط به تبیین حقوق مردم بسیار خوب تدوین شده است و مسئولان باید تلاش کنند تا با اجرای کامل آن، اعتماد جامعه را تقویت نمایند. با این حال، حفظ اصل ولایت فقیه و جایگاه رهبری از ضروریات است و همگان باید در این مسیر حرکت کنند. با شناختی که از رهبری دارم با تدبیر ایشان به شرط همکاری دیگران، مشکلات سیاسی و اقتصادی قابل حل است و باید فعالان عرصه سیاسی به دور از هرگونه تندروی، ایشان را در این مسیر یاری دهند. (۱۹)
در مجموع، از منظر حل مشکلات مرتبط با حقوق مردم، بیشتر نگران هستید درباره آینده یا امیدوار؟
اگر حقوق شهروندی مردم رعایت نشود مردم بیتفاوت خواهند شد و اگر حقوق و مسئولیت شهروندی در کنار هم طرح و پیگیری شود، روند اصلاح جامعه سرعت خواهد گرفت. (۲۰) باید سعی کنیم با مراعات حقوق همه شهروندان موجب حفظ همدلی و وحدت، ضمن افزایش اعتماد و اعتبار نظام در نزد افکار عمومی، جلوی سوء استفاده دشمنان را نیز سد کنیم. (۲۱) مهمترین راه جذب همراهی و رضایت مردم را عمل به اصول قانون اساسی به ویژه فصل حقوق مردم میدانم. (۲۲) آینده را به دلیل رشد آگاهی در جامعه و وجود انسانهای فرهیخته بسیار روشن میبینم. (۲۳) همچنین باور دارم وعده الهی در مورد ستمگران درست زمانی تحقق مییابد که دیکتاتورها احساس میکنند با بیشترین امکانات اقتصادی، نظامی و امنیتی بیشترین تسلط را برای ظلم و تعدی به حقوق مردم دارند. (۲۴)
منابع:
- گفت و گو با روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۱ بهمن ۱۳۸۹
- دیدار با جمعیت حقوقدانان ایرانی مدافع حقوق بشر، ۱۷ دی ۱۳۹۱
- دیدار با جمعی از رهبران دینی صائبان و آئین مندابی خوزستان، ۱۱ اسفند ۱۳۸۷
- دیدار با دانشجویان و استادان دانشگاه آزاد، ۱۶ خرداد ۱۳۹۱
- عبور از بحران، خاطرات هاشمی، خاطرات ۲۸ مرداد ۱۳۶۰
- دیدار با اعضای جمعیت حقوقدانان ایرانی مدافع حقوق بشر، ۱۷ دی ماه ۱۳۹۱
- پس از بحران، خاطرات هاشمی،خاطرات ۲۷ فروردین ۱۳۶۱
- پس از بحران، خاطرات هاشمی،خاطرات ۳۰ فروردین ۱۳۶۱
- پس از بحران، خاطرات هاشمی، خاطرات ۲۸ فروردین ۱۳۶۱
- پس از بحران، خاطرات هاشمی، خاطرات ۷ شهریور ۱۳۶۱
- امید و دلواپسی، خاطرات هاشمی، خاطرات ۱۴ اسفند ۱۳۶۴
- هاشمی بدون رتوش، گفت و گو با صادق زیباکلام، صفحه ۱۵۵
- هاشمی بدون رتوش، گفت و گو با صادق زیباکلام، صفحه ۱۵۹
- بی پرده با هاشمی، کارنامه ربع قرن عملکرد جمهوری اسلامی در گفت و گو با کیهان، ۱۳۸۲
- هاشمی بدون رتوش، گفت و گو با صادق زیباکلام، صفحه ۱۵۷
- هاشمی بدون رتوش، گفت و گو با صادق زیباکلام، صفحه ۱۵۲
- خطبههای نماز جمعه تهران، ۹ اردیبهشت ۱۳۷۹
- دیدار با اساتید علوم سیاسی دانشگاههای قم / ۶ بهمن ۱۳۸۸
- مصاحبه تلویزیونی، برنامه به سوی ظهور شبکه ۲، آبان ۱۳۸۷
- دیدار با فعالان همایش بینالمللی شهروند مسئول، ۲۸ آذر ۱۳۹۰
- دیدار با خانواده بازداشت شدگان سیاسی، ۱۳ تیر ۱۳۸۸
- دیدار با نمایندگان اقلیت مجلس هشتم، ۳ آذر ۱۳۸۹
- دیدار با دانشجویان، ۲ آذر ۱۳۸۹
- دیدار با اسرای آزاده شده جنگ ایران و عراق. ۴ مهر ۹۰
هاشمی رفسنجانی، ۳ دهه تناقض و فرافکنی؟
No comments:
Post a Comment