موزیک “صدای زن ممنوع” ترانه ایست که در مورد ممنوعیت صدای زنان خواننده تک خوان که طبق فتوای مراجع تقلید و روحانیون که اعتقاد دارند باعث لهو و لعب و فساد و گناه می باشد سروده شده و به اعتقاد «رها شایان» مراجع تقلید و روحانیون با صدور فتواهای دروغ و احکام فریبکارانه باعث ظلم در حق زنان و دختران ایران گشته اند …
بعداز ۷سالممنوعکاریوبازگشتدوبارهباموزیکهایاجتماعیوجنجالیوسرشاخشدنبامراجع
سپیدهدم : ممکنهستخودتونرامعرفیکنید .گروهموسیقیوهرچهکهفکرمیکنیدبرایمعرفیشماوکارهاتونمیتواندجالبباشدوبهطورخلاصهازسابقهیکارهاتانرابرایمابگید
من نامم رها شایان هست . از سال ۷۲ الی ۷۳ بود که کار حرفهای موسیقی را آغاز کردم. البته در رشته ترانه سرایی. جز پنج ترانه سرای اول بعد از انقلاب بودم که به صورت مجاز اجازه ی نوشتن ترانه داشتم برای خوانندههای داخلی منظورم موسیقی مجاز بعد انقلاب. حدود پنچ شش سال به عنوان ترانه سرا مشغول به کار بودم و تمام خوانندههای داخلی نسل اول بعد انقلاب ترانههای بنده را اجرا می کردند. ولی خب رد پای ترانه هام در اکثر آلبوم و ترانههای مجاز پیدا می شد. برای مثال یکی از ترانه هام ترانه ی نون و دلقک بود که آقای اصفهانی آن را اجرا کرده بود که البته جنجال خاص خودش را پیدا کرد. آقای محمد علی دامغانی ریاست وقت مرکز موسیقی و شعر صدا و سیما توی ترانه من دست برده بود. بیت اولش را دستکاری کرده بود که منجر به یک جنجالی بین من و ایشون و باعث ممنوع التصویر و ممنوع الفعالیت شدن من از صدا و سیما شد. چون تا قبل از اون به عنوان مهمان خیلی از برنامههای تلویزیونی شرکت میکردم. بعد از اون کلیپش از تلویزیون پخش شد و بخاطر کلیپش با آقای اصفهانی ما مشاجره ی لفظی پیدا کردیم در تلویزیون و مطبوعات. (یه توضیحی بدم : ترانه ی نون و دلقک یه ترانه ی کاملا اجتماعی بود یک ترانه ی اجتماعی با رگههای سیاسی که من از بدبختی مردم نوشته بودم . ازاینکه اگر مردم به خاطر یک لقمه نون در مقابل آدمهای بیارزشی که با رانت خواری و پارتی بازی و … سرشون را پایین می اندازند و بله چشم قربان میگن بخاطر اون یک لقمه نون هست . وگر آن انسانها اینقد انسانهای شریفی و والایی هستند که روسای در حاضر مملکت باید در حضورشون سر خم کنند.
توی اون ترانه من یک لغتی داشتم به عنوان حاجی ، صدا و سیما مشکل پیدا کرده بود با من و گفته بود کلمه ی حاجی یک کلمه ی مقدس هست و ما اجازه نمیدیم که یک چنین مفهومی در ترانه ی شما باشد. چرا که من کلمه ی حاجی را به کلمه ی لک لک وصل کرده بودم. اگر بیت اصلی شعر را براتون بگم متوجه میشید تغییرش دادم دقیقا:
به زمین خوردن دلقک و در آوردن شکلک ، واسه اینه که تو بخندی میشه حتی حاجی لک لک . صدا و سیما گفته بود یعنی چی که حاجی را به لک لک چسبوندید. پنج شش سالی بود که فعالیت میکردم که حدودا سالهای هشتاد وارد کار آهنگ سازی شدم. یه دوره هایی را گذروندم تا سال پنج و شش و هفت سال و آهنگسازی میکردم.
برای آهنگ هام تا سال هشتاد و دو و زمانی بود که دولت آقای خاتمی به ما اجازه ی بیشتری داده بود که فعالیت کنیم. به عبارتی یه جورایی فرصت های دگر اندیشی داده بود . ترانه هایی که در اون موقع می تونم ازشون براتون بگم یک مقدار از بدبختیهای مردم را درش یاد کردم. که من آلبو م زیر خط فقر را تولید کردم. ترانه هاش را نوشتم آهنگ سازی انجام شد اما هیچ خوانندهای حاضر نشد آلبوم را اجرا کنه از ترس ارشاد و یا از ترس …. اینکه حق هم دارند که مجوزهایشان باطل نشه و … تا اینکه به ناچار خودم آلبوم را اجرا کردم. که به قول دوستان خیلی خنده دار و جالب بود. من خوانندگی نکرده بودم که خواننده هم شدم. آلبوم را تحویل مرکز موسیقی دادم. آلبوم مجوز شعر گرفت اما مجوز موسیقی ندادند. دلیلش این بود که سه ترک اصلی که اجتماعی و سیاسی که رپ بودند . خود ترانهها که اجتماعی و سیاسی بود . رپ هم در کنارش قرار گرفته بود و خود این کار کاملا گناه در گناه شده بود از نگاه حضرات. که اگر اجازه بدین اشارهای کنم به جاهای مختلف این آلبوم … یکی ترانه ی زیر خط فقر بود که از بیکاری و بدبختی و بیپولی مردم که بخاطر شرایط اقتصادی کار و دارو … گیرشان نمی امد بود که پارسال این ترانه را بازخوانی کردم قبل از خروجمون از کشور که در اون ترانه اندکی دستکاری کردم اختلاسهای میلیاردی دولت را در اون استفاده کردم.
سه هزار میلیارد، بیت المالش و … را بهش اضافه کردم یک ترانهای بود به اسم اجاره نشینها .یعنی مشکل مسکن مردم را با یک قلم خیلی ساده بیان کرده بودم و گفته بودم این مردمی که یه سقف بالاسرشون نیست مشکلات اجاره خانه دزدی و … که بتونند اجاره خونه هاشان را تامین کنند. ترک سوم هم ترکی بود به اسم اسکروچ که اختلاف طبقاتی جامعه ایران را به نمایش می گذاشت. آدمهای بیسر و پا و دزد که به یک گوشهای از دولت آویزون شده اند و شده اند طبقه ی مرفه جامعه و تمام اندیشمندان و تحصیل کردهها و با سواد ها شدند طبقهای که قشر آسیب پذیر جامعه هستند.
این سه ترک (Track) باعث شد که مرکز موسیقی و … اون زمان و وزارت ارشاد آلبوم را در بایگانی نگه دارد. حالا بنده را هم خواستند و مدتی رفت و آمد و سوال و جواب و بعد تعهد کتبی که این کارها منجر به تشویش اذهان عمومی میشه و یک سری ازین تهمتها که خودشان می برند و می دوزند. تا آمدیم نزدیکهای سال هشتاد و چهار، اواخر سال هشتاد و سه یک روزی از مرکز موسیقی دفتر ارزشیابی با من تماس گرفتند آقای لطفی . من را به یک جلسهای خواستند در جلسهای و جوری با من صحبت میکردند که انگار من خدا هستم اومدم زمین که اینقد تحویلم می گرفتم. گفتند آقای شایان این مجوز آلبوم زیر خط فقرتون . من شوک شده بودم گفتم چه شده انقلاب شده تو ایران یا … که مجوز را با احترام تحویلم دادید. مجوز را دادند و گفتند تشریف ببرید ونک دفتر آقای سجاد پور. آقای سجاد پور اگر خاطرتون باشه کارگردان سینمایی دفاع مقدس بود . کارگردانی که فیلمهای جنگی می سازد که قیافهاش شبیه آقای رفسنجانی بود.
در بین راه به این فکر بودم که ممکن هست آقای سجاد پور مشغول ساخت فیلم دفاع مقدس یا چیزی هست که مرتبط با کار من می تونه میباشه . در همان گیر و دار انتخابات سال هشتاد و چهار بودیم اولین دورهای که احمدی نژاد برای انتخابات کاندیدا شد رسیدم اونجا و ایشون سر نماز بودند. اینکه بعدش امدند و گفتند آقای شایان شما از هنرمندان بزرگ ایران هستید. و ما چند سال هست که کارهای شما را دنبال می کنیم.همیشه به درد مردم و مشکلاتشان فکر میکنید. یک مشت ازین اراجیف . … و اینکه آخر حرف … بنده یکی از روسای ستاد انتخاباتی آقای دکتر محمود احمدی نژاد هستم . و همون طور که مستحضرید ایشان شعارهای انتخاباتیشان فقر زدایی ، از بین بردن اختلاف طبقاتی همه باید صاحبخانه بشن و … است . پیش خودم فکر میکردم چه جالب موضوع شعارهای ایشون متن شعرها و کارهای من هست. و در نهایت گفتند شما تشریف بیارید در یک کنفرانسی آلبوم زیر خط فقر خودتون را …. کاندیدای ما آقای احمدی نژاد که با تراکت و عکس و تبلیغ آقای احمدی نژاد چاپ و پخش بشه . منم رو حرف ایشون گفتم نخیر من قبول نمیکنم چون کار سیاسی نمیکنم. گفتند چرا . گفتم چون من ایشون را نمیشناسم اگر اینکار را کنم فردا هوادار من به ایشون رای بده و از کجا معلوم ایشان آدم اصلحی باشه . و اینکه این شخص اون چیزی نباشه که هوادار من بخواد اون وقت به هوادارم خیانت میشه . کار به اینجا رسید که گفتند اگر شما این کار را بکنید خیلی خوبه . گفتم خیلی ممنون من نیازی به این خوبی ندارم. خب من پیشنهاد را قبول نکردم و خودم کار را دوسه ماه بعد با کمک شرکت ایران بار این آلبوم را در آوردم و شکر خدا استقبال خیلی خوبی شد ازین آلبوم . که بیست هزار تا ازین نسخه فروش رفت .
سپیدهدم : دلایلممنوعیتفعالیتهایشماچهبود؟ ازچهتاریخیکارهایشماممنوعشدواینکهخلافخواستحکومتایرانفعالیتمیکردیدچقدردرزندگیشخصیوهنریشماتاثیرگذاشت؟
آلبوم … شش هفت ماه بعد ازون منتشر کردم. پس از اون دیگر رفتار شورای شعر روز به روز با من بدتر میشد. پیش از آن شعرهایم به راحتی مجوز می گرفت. آنقدر اعتبار داشتم و قلمم بینقض شده بود.
آقای غزوه را کرده بودند از نوچههای آقای خامنهای . رئیس شورای شعر به جای استاد مشفق کاشفی را برکنار کرده بودند. که پس از چند ماه به این نتیجه رسیدند که اشتباه کردند که ایشون را برکنار کردند و استاد دوباره برگشت .
در شورای موسیقی جناب استاد محمد نوری مرحوم استاد من بودند. دکتر ایوضی دکتر سریر دکتر ریاحی استاد گنجهای . اینها کسانی بودند که خیلی خوب بودند. همه شده بودند ابن ملجم برای من تا جایی که به سختی مجوز آلبوم دوم را گرفتم .
یک هفته بعد رئیس دفتر موسیقی من را خواست. مشاور فرهنگی و هنری ریاست جمهوری دستور داد و از تمام برنامههای تلویزیون و برنامههای سیما ممنوع التصویر شدم. جالب اینجاست که من در این زمان در اوج شهرت بودم و با این کار آنها پا گذاشتند روی خرخره ی من . در همین زمان منتظر چاپ دو کتابم به اسم سانسور یک و سانسور دو بودم که جلوی چاپشان گرفته شد. تا همین الان هم چاپ نشد . با این کار رگ حیاتی زندگیام را مسدود کردند. اگر برای خوانندهای ترانهای می گفتم کارش دچار مشکل میشد باید اسم من را از آلبوم کارش بر میداشت . یا به کارش مجوز نمی دادند. خودم دیگه اجازه ی کار و نوشتن و انتشار نداشتم. به عبارتی کاملا فلجم کردند و انداختند گوشه ای … و اینکه سال پیش از ایران خارج شدیم و الان در خدمت شما هستیم. به ایدئولوژی خودم اعتقاد دارم. راس ایدئولوزی من اول خداست بعد مردم . با فرصتهای که خود مردم در اختیار من قرار دادند من شدم رها شایان و بدون حضور مردم تولیدات من مفهمومی نداشتند و هنر من معنایی پیدا نمیکند وگرنه من تولید کردم ولی کسی باید حضور داشته باشه تا تولیدات من معناپیدا کنه . خیلی آزار دیدم ازین بابت .
سپیدهدم : فکرمیکنیددرفضایسیاسیایرانفعالیتهنریکهبامسائلسیاسیواجتماعیعجینباشدقابلاجراهستواگرهستچهعواقبیراممکنهستبرایاینهنرمندانداشتهباشد؟
بسیار سوال هوشمندانه و ریز بینانهای هست. من نظریه ی خودم را در این مورد دارم. نظر شخصی من این هست که به ذاته هنر نمیتونه سیاسی باشه . هنرمند یک رسالتی دارد. عرض میکنم هنرمند . نه کسی که تاجره و خیلیها کار تجارت میکنند و اسمش را هنر میگذارند. من اون روی سخنم با اون یک درصد هنرمند هست و مثال می زنم. حسین آهی استاد هنرمند و پروفسور ادبیات در شورای شعر مرکز موسیقی نشسته . باسوادترین شخصیت ادبی ایران . کسی که تمام دانشگاههای معتبر دنیا ایشان را قبول دارند. برای تحصیل به بهترین دانشگاههای دنیا سفر میکند. زمانی جلوی چشم خودم یک جوان یک برگه آورد برای شورای شعر برای گرفتن مجوز. بتونه به عبارتی چندرغاز ازین پول و یک لقمه نونی در بیاره یا حتی خودش بخواد اون شعر را اجرا کنه استاد یه نگاه سریع به شعر کرد و ایشون شعر را تایید و زیرش راامضا کرد و به منشی شورا داد . حضراتی که در این شورا نشسته بودند مثل مزدور بزرگ آقای بیگی که یک ترانه نوشته بود به اسم کجایید ای شهیدان خدایی . .. که حفاظت اطلاعات نیرو هوایی بود. بعدها اومد عضو این شورای شعرشد.
یا یکی دیگر ازین مزدوران آقای اسرافیلی که ایشون هم یکی ازین حضرات بود .. . کلا سه نفر آدم حسابی در این جلسه بودند: استادحسین آهی، استاد مشفق کاشانی و استاد شاهرخی سرور بزرگمون.
پرویز بیگی گفت استاد چرا این شعر را تایید کردید . در این شعر از عشق و … صحبت میشه ونکات فنی و ضعفهای فراوانی داره ایشون جواب آقای بیگی را اینگونه داد که این شعر از نظر من مشکلی ندارد . من نمیتونم فکر این جوون را ممیزی کنم و هرچه نوشته در ترانهاش به خودش مربوط میشود نه من نه شما نه هیچ کس دیگرحق دخالت در افکار اون را نداریم.
این جوان توانسته خیلی زیبا فراتر از فکرمن و شما یک ترانهای را خیلی زیبا بنویسد و ما حق ممیزی کردن افکار و قلمش را نداریم.
برمیگردم سر سوال اصلی شما. ببینید هنرنمیتواند سیاسی باشد هنرمند نمیتواند سیاسی باشد. هنرمند درد جامعه را میبیند و با فرمتی که هنر کارمیکند نقاشی موسیقی عکاسی و …
را به تصویرمیکشد.
ولی متاسفانه چون حکومت ایران دین و سیاستش با هم ترکیب شد . ببخشید این لفظ را بکار می برم یک کودک حرامزادهای از هم بستر شدن دین وسیاست بوجود اومده که آن هم سانسور هست . برای اینکه شمای هنرمند را از دور خارج و فلجتون کند و اجازه کار هنری را از شما بگیرد که باعث بیداری و هوشیاری مردم نشود.
برای همین سریعا به یک کار اجتماعی انگ سیاسی میزنند تا با دستان باز شما را محکوم وحق و حقوقتان را ضایع و روانه زندان تان کنند تا به هیچ وجه صدای شما به مردم نرسد.
زیرا هنرمیتواند باعث سستی پایههای حکومت شود و ما در ایران این مساله را به خوبی تجربه کردیم. چه بسا که بسیاری از دوستان لوس آنجلسی که برای تک تکشون ارزش قائلم و باید بگویم اگر این دوستان بعد از انقلاب فعالیت نمی کردند موسیقی پاپ ایرانی الان وجود نداشت. گاه و بیگاه در مصاحبههاشون بچههای مظلوم ایران را می کوبند یا بهشون انتقاد می کنند . باور کنید بچههای داخل ایران کار هنری نمی کنند بلکه یک مشت گلادیاتور و جنگجو هستند که با دشمنی به نام سانسور مبارزه می کنند وبا دشنان نامرئی حکومتی مبارزه می کنند.
سپیدهدم :تجربهیموسیقیزیرزمینیراچهگونهدیدید.
ببینید کار زیر زمینی خوب دیگر در ایران نیست چون هر کسی که در ایران کارمیکند تصویرش را در ماهواره پخش می کنند. پس اسمش را زیر زمینی نمیشود گذاشت. و بهترهست اسمش را بگذاریم انقلاب موسیقی در ایران.
البته من کار زیرزمینی نمیکردم. چند سالی درگیریهای خاص خودم را داشتم. در اون دوران ممنوع الکاری مشغول کار کردن روی کتاب هایم بودم که ان شالله به چاپ میرسد.
اواخر حضورم در ایران بود که با همسرم آشنا شدم و ازدواج کردیم. ایشان هم درایران دورههای آواز را گذرانده بود از چهارده سالگی موسیقی کار کرده بود و خواننده بود. اجازه کار نداشت به عنوان یک خواننده سولی تک ، خواننده ی زن تک خوان در ایران . برای همین تصمیم گرفیتیم گروه فر وهرارمی یعنی گروه ”ارتش فروهر” را تشکیل بدیم و آلبوم خودمان را کار کنیم. به همین جهت قصد اجرا در انگلستان را داشتیم و بعد از مهاجرت ویدئوی کارمان را منتشر کنیم. در همین زمان یکی از ترک (track) هایمان لو رفت و بخاطر مسائلی که پیش اومد و امنیت جانی همسرم مجبور به ترک کشور شدیم و در حال حاضر در یکی از کشورهای همسایه ایران درخواست پناهندگی دادیم و منتظر پاسخ هستیم.
تجربه ی زیر زمینی من به این شکل هست. یعنی میشود گفت یک کار مخفیانه بود که کار آخرم هم بود در ایران که اسمش را هم سانسور گذاشتم.
تمام زندگی من با سانسور عجین شده بود. تعهد کتبی داده بودم به ارشاد که دیگه هیچ فعالیت هنری نکنم کاری انجام ندم یعنی ذکر شده بود اگر بنده کوچکترین کار هنری کردم مستقیما تحویل دادگاه انقلاب بشم . از طرفی حضور فیزیکی همسرم در آثارم این بار این موضوع را برای ما حساس کرده بود. مستحضر هستید اگر یک خواننده ی زن در ایران دستگیرشود چه تبعاتی برایش
خواهد داشت.
کما اینکه این خانم اقدام به اجرای ترانههای کرده باشد که حکومت آن را سیاسی و گاها بهش انگ ارتداد و این جور چیزها می زند.
شاید باور نکنید کارگردانی ویدئوهای این کار را خودم انجام دادم. و دلیلش این بود که نمیشد به کسی اعتماد کنم. گاهی بود که دوربینمون ثابت بود. چه مصیبتی کشیدیم برای پخشش از شبکههای ماهوارهای و قبول نمی کردند و می گفتند آقای شایان ما ارادت داریم و اینکه کلیپهای قدیمی شما را پخش می کردیم و اینها تبعات سیاسی دارند و ما نمیتونیم پخششون کنیم. خیلی سخت بود و مشکلات خیلی خیلی زیادی داشت.
سپیدهدم : آقایشایانفکرمیکنیدحکومتایرانباتمامفشارهاوکنترلهاییکهبرمردمداردتوانستهازتولیدهنروموسیقیجلوگیری نماید؟
ببینید خود من اولین بار با انسان از طریق صوت ارتباط برقرار کردم. من همیشه میگم آنچه میماند صداست . نمیتوان صدا را ممنوع کرد چون تبدیل به فریاد میشود
حکومت بسیار تلاش نمود صدای هنرمندها را خفه کند ولی این صدا تبدیل به فریاد شد.
الان شما می بینید حضور پر رنگ بچههای موفق ایرانی را در عرصه ی هنر و موسیقی. البته کاری به کسایی که اراجیف می خونند ندارم. منظورم اون نود و هشت درصد هست که واقعا دارن زحمت می کشند که روی نسل اولیهای بعد انقلاب را هم سفید کردند . اینقدر خوب کار میکنند. موسیقی خوب اجراهای خوب . ما نسل اول بعد انقلاب یک جوری مقلد بودیم از کارهای هنرمندهای قبل از انقلاب ما تمام آرشیو خواننده هامون از صدای خوانندههای زمان شاه بود. از آنها گوش می کردیم تقدید می کردیم مانند اونها بخونیم بپوشیم. ابیها خلق شدند شهرام شب پرهها خلق شدند و داریوشها خلق شدند و تک و توک توشون بچه هایی بودند که صاحب سبک شدند. میتونم در جواب به سوال شما با قاطعیت
بگویم حکومت نمیتواند جلوی صدا و کار و فعالیت هنری را بگیرد . بچهها علنا خیلی پیشرفت کردند ترانههای اجتماعی اجرا می کنند تصاویرتصویرشان نشان میدهند اگر گیر اطلاعات و حراست بیافتند اذیت میشوند آزار می بینند همه میدانیم چه اتفاقی برایشان خواهد افتاد ولی خوب جلوی این سیل خروشانی که به راه افتاده نمیتوانند بگیرند، چون خودشان مسببش هستند.
باعثس هم این خفقان و عقده هایی هست که راه انداخته اند. باعث اون ممیزی هایی بود که برای ماها ایجاد کرده بود.
مثل بچهای که بهش بگویی دست به آتیش نزن می سوزی و گوش نمیکند دست میزند و دستش میسوزد و برایش درس عبرتی میشود که دیگر دست به آتش نزند.
حکومت هم همینکاررا میکند دائم خودش را به آتش میزند و کوتاه بیا هم نیست دائما خودش را درگیر این مساله مینماید چون نمیتواند از آن مواضع و ساختار و قوانینی که خودش ساخته کوتاه آمده و اندکی با قشر جوان مملکت مدارا نماید زیرا این مساله را کسر شأن میداند.
سپیدهدم: معمولاهنرمندانواندیشمندانایرانیکهازکشورخارجومدتطولانیرادورازفضایایرانهستندبخاطردوربودنازفضایسیاسیواجتماعیایرانکارهایشاندچاریکتحولی میشود وگاهیحتیتامدتهاحرفیبرایگفتنندارند . اینراچطوریارزیابیمیکنیدوفکرمیکنیددرآیندهیکاری خودتان بهاینمشکلبرنخواهیدخورد؟ واینکهآیامیتوانیددرایندههمچنانپیامهایاجتماعیویاسیاسیتانرادرقالبشعروموسیقیبهگوشطرفدارانتونبرسونیدوفکرمیکنیدشمادچاراینبحراننخواهیدشد؟
ببینید من با حرف شما موافقم یک پرانتز باز کنم اینکه شبکههای اجتماعی مثل فیس بوک گوگل و … برای تمام ماهایی که خارج از کشور هستیم دسترسی به اخبار لحظه به لحظه ی ایران را فراهم مینماید
بگذارید یک مثال بزنم براتون یک شاعر یک ترانه سرا یک هنرمند برای اینکه کار به روز داشته باشه باید مطالعه داشته باشد تا بتواند با مردمش با شناخت همدردی کند. مشکلاتشون را بشناسه دردشون را درک کنه.
من برای اینکه با درد جامعهام آشنا باشم پیگیر مسائل و مشکلات مردمم هستم و اینکه همیشه به روز کار میکنم. درگیر فضای سوژه نمیشم. پنجاه درصد دوستانی که از ایران خارج
میشوند و راهشون رو گم می کنند کسانی هستند که محو تمدن و جذابیتهای خارج از ایران میشوند.
میتونم بگم اصطلاح و مفهموم غرب زدگی اینجا خودش را نشان میده . من دوستانی دارم در خارج از کشور و یا در شهری که زندگی میکنم که فرهنگشان کاملا شبیه اینها داره میشه . چرا باید از دیگران تقلید کنید که راه رفتن خودتون هم یادتون بره . اطلاعات عمومی تان را راجع به محیطتون بالا ببرید اصلا اپدیت باشید با محیط اطرافتون، اما خودتون و دغدغههای جامعه ی خودتون را از خاطر نبرید. من میگم نود درصد دوستان با مطالعه و پیگیری مسائل محیط داخل ایران به قولی از ریشههای خودشان دور نمیمیشوند و میتوانند زنجیره ی اتحادشان را حفظ کنند.
یادی میکنم از عسل بدیعی. خدا رحمتشون کنه، اعضای بدشون اهدا شد. از شبکههای اجتماعی اخبار در مورد ایشان را لحظه به لحظه دنبال میکردیم. یعنی معتقد نیستم که دور بودن از ایران میتواند مارا نسبت به مسائل و مشکلات هموطنهایمان بیتفاوت کند.
سپیدهدم : آقایشایانشماحقوقبشررا چگونه تعریفمیکنید؟
حقوق بشر . شما دوست دارید سیگار بکشید. این حقتونه . این حقوق بشر هست. من دوست دارم نکشم. یکی دوست داره خواننده بشه یکی دوست داره راننده بشه یکی دوست داره شوهر کنه .یکی دوست داره بچه دار نشه … اسمش روشه یعنی هر کسی حق خودش را داره به صورت یکسال و برابر . اینکه همسایهام دلش بخواد آنتن ماهوارهاش دو متر باشه قطرش و یا انتن ماهواره ی خونه ی من یک متر … این یعنی به هیچ کدوم از ما دو نفر ارتباطی نداره که چطور انتخاب میکنیم یا چه تصمیمی میگیریم. اگر به فرض با یک دوستی یه بحثی کردم اینجا . که بخاطر اینکه همسرش دینش را عوض کرده از کشور خارج شدند. یک انسان در حد سوا د معمولی ولی یک انسان کاملا باشعور با یک دید خیلی وسیع. یک جمله به من گفت که تمام افکارم و بینشم تحت تاثیر قرار گرفت. پرسیدم اینکه همسرت دینش را عوض کرده ناراحت نشدی. گفت نه . گفتم چرا مگه بچه مسلمون نیستی؟ گفت باشه من بچه مسلمون هستم ولی خانم من به عنوان یک انسان حق داره تصمیم بگیره که چطوری فکر کنه و اینکه چه دینی داشته باشه و سرنوشتش را خودش انتخاب کنه . من اجازه ندارم بهش بگم چون زن من هستی چون مادر بچههای من هستی دین ات عوض کنی . اگر مسائل خانوادگی باشه از کیانش دفاع میکنم . به نظرش احترام گذاشتم و ازش حمایت میکنم . به نظرش احترام گذاشتم اگر وسط جهنم بره ازش دفاع میکنم و همراهش میرم. این یعنی حقوق بشر . چیزی که ما ایرانیها خوب بلدیم. ولی متاسفانه بخاطر اون سیاستهای دروغ فتواهای دروغ مذهب دروغ افکارمون آلوده شده .اینکه بیشتر هم افکار آقایون آلوده شده . اینکه حق همسایه را رعایت نکنند. حق زن و بچههاشون را رعایت نکنند. … من اجازه داشته باشم هر کاری بکنم همسایه بگه چرا بگم چون گردنم کلفته . خب طرف مگه زورش به من نمیرسه دلیلش این میشه که من گردنش را بشکنم؟ اینکه یه جوان وبلاگ نویس چهار کلمه علیه من نوشته دستور بدم ظرف چهار روز بکشنش . جواب هم ندم . بگم گردنم کلفته . بعد فلان گوشه ی دنیا اتفاق بیافته من برم اظهار همدردی کنم . گریه کنم. به تو چه ربطی داره اون سر دنیا مشکلی پیش بیاد باید دخالت کنی همدردی کنی کمک کنی ولی نسبت به جوونهای خودت بیاعتنا باشی و اونها را در خفقان و مشکلات و ترس نگه داری .
سپیدهدم:بهنظرتوناحکامیافتواهائیکهمراجعتقلیدصادرمیکنندباعثزیرپاگذاشتنحقوقزناناست؟ فکرمیکنیدبراییکزنشغلمناسبیهست؟
بیایم اسلام را از این مساله جدا کنیم. اسلام دین بدی نیست. چرا مصر و الجزایز و .. خیلی از کشورهای عربی خواننده ی زن دارند مگر اینها مسلمون نیستند؟ اما حکم اعدام برای هیچکدامشون صادر نمیشه؟ چطور زن در این کشورها اجازه ی خواندن داره . مذهب شیعه حق زنها را در این زمینه ی خاص رعایت نمیکنه و ضایع میکنه . در کشورهای عربی یک سری حقوق را به زنها نمی دهند. ولی به شدتی که در ایران هست نیست. که هیچ حقی به زن نمی دهند. در کشورهای عربی زن را بخاطر خوانندگیاش به زندان نمی فرستند یا اینکه حکم ارتداد براش صادر نمی کنند. در ایران می گویند زن خواننده نباید بخونه . حرامه . دلیل می خوایم استدلال می خوایم میگن که صدای خواننده ی زن باعث لهو و لعب میشه موجب تحریک آقایان میشه . آقایان را به خطا و گناه می کشونه باعث شهوت آقایان میشه و باعث دوری آقایان از دین میشه . هر چه میگن برای آقایان هست. هر فتوایی صادر میکنند برای آقایان هست چون آقایان در مذهب شیعه ارجع تر و متعصب تر هستند. سرباز جلوی گلوله هستند. گوشت جلوی گلوله اند به عبارتی .
زنان چه گناهی کردند مگر. من خودم در ترانه ی صدای زن میگم که مگر مادراتون لالایی نخوندن براتون.
یعنی به مراجع تقلید میگم آقا مگر مادران تک تک شماها براتون لالایی خواندند فعل حرام مرتکب شده اند؟
من در مورد همسر خودم میگم . مگرنمیگویند که اختیار زن با شوهرش هست؟ من اعلام میکنم دوست دارم همسرم آواز بخواند و تمام دنیا صدایش را بشنوند. مردی که با صدای شنیدن یک خواننده ی زن بخواد دچار گناه بشه …
سپیدهدم: آیاشماخودتانمقلدمرجعتقلیدیهستید؟ شمافکرنمیکنیدبارداینفتواقانونرازیرپاگذاشتید؟
خوشبختانه خوشبختانه چون بنده شعور دارم و تحصیل کرده هستم . نمیخوام به کسی توهین کنم ولی باید این را عرض کنم که ( بنابهدرخواستخودآقایشایاناینقسمتحذفشد) من نظر شخصیام را میگم خوشبختانه من چون خوب و بد را خوب تشخیص میدم نیازی به مرجع تقلید ندارم . مرجع تقلید زمانی معنا پیدا میکند در جغرافیایی معنا پیدا میکند که مردم آن جغرافیا سواد خواندن و نوشتن نداشته باشند. تشخیص خوب و بد را نداشته باشند. نه تو قرن بیست و یک.
ما در زمانی داریم زندگی میکنیم که یک بچه ی ده ساله خوب و بد زندگی را میتواند بفهمد. من که خودم میتوانم این خوبی و بدی را تشخیص بدم چرا باید مثل میمون از کسی تقلید کنم.
یا اینکه صبح تا شب از کسی تقلید کنم که ببینم این کارایی که می کنم مطابق با اسلام و غیره هست یا خیر . بعد فتواهایی صادرنمایند که من به عنوان مقلد ببینم اشتباهه.
من گاهی خندهام میگیره . چرا یک جوان را به جرم مشروب خواری اعدام میکنند. چرا دست یک جوان را به جرم دزدیدن صد هزار تومان پول قطع می کنند. ولی خودشان اختلاسهای میلیاردی می کنند و با یک دادگاه صوری شر قضیه را میکنند. چرا دست اینها را قطع نمی کنند اگر اون بنده ی خدا بخاطر هفتاد هزار تومان باید دستش قطع بشه آن کسی که که سه هزار میلیارد می دزده چه بلایی سرش باید بیاد؟
آیاهدفخاصیازاجراءموزیکصدایزنممنوعداشتید،درموردترانهیصدایزنممنوعبرامون توضیحکامل میدهید؟
این سوالی هست که توی این روزها زیاد از سوی همکاران عزیزتان پاسخ دادیم. ترانه ی صدای زن ممنوع یک استعاره از خفقان زنان در ایران هست . یک شاخه یک موضوعش عدم اجازه ی خانمها برای آواز خواندن هست. هدف اصلی من افشا ی این مساله هست که روحانیون مراجع تقلید مشغول صدور فتواها و احکام دروغ در ایران هستند . احکامی به نفع سیاست به نفع حکومت و به ضرر زنان ایرانی. خفقانی که زن ایرانی زنان ایرانی تحمل میکنند را با این کار می خواستیم به گوش همه برسانیم.
یا موزیک ویدئوی دختر شایسته ی ایران، بلایی که سر ایران و دختران ما به اسم حجاب می آورند میخواستم نمایش دهم. من به همراه همسرم آزادی خواه هستیم. فریاد می زنیم! صدای حق صدای مردم صدای زنان کشورم را به گوش همه می رسانیم.
به شکلی که در روزگاری زندگی میکنیم که می تونستیم شش و هشت بخوانیم و کارایی اجرا کنیم که ویترین بهتری داشته باشد و خیلی خوب همیشه پول در آورد.
سپیدهدم : آیندهکاریتانراچگونهمیبینید؟
(اینکه بخوایم هی اجتماعی بخونیم که …. شوخی ) آینده هنری را نمیشه پیش بینی کرد . ذات پروردگار میدونه و اون نوشته همه چیز را برای انسانها خیرش را و شرش را همه چیز را خداوند نوشته برای انسانها .امیدوارم خداوند برای ما خوب بنویسه و هر چه که اون برای ما بخواد و حمایتش را از ما هیچوقت دریغ نکند. تا زمانی که زنده هستیم در خدمت مردم و میهن عزیزمون باشیم در خدمت هنر انقلابی امروز ایران باشیم. نفسی بیاد در کنار خانواده …
سپیدهدم : هیچحمایتمالیبرایکلیپهاییکهساختیدیامیخوایددرایندهبسازید دریافت کردید؟یااینکه تمایل نداریدبهجاییوابسته شوید؟
متاسفانه خیر. حمایت مالی تا این لحظه نداشتیم. با خیلی از دوستان و اسپانسرها صحبت کردیم گفتند شما بیا فلان جور بخون ما اسپانسر شما میشیم ولی چون آثار اجتماعی بارگههای سیاسی هست دوست ندارند درگیراینگونه مسائل شوند ما هم به آنها حق میدهیم هر کسی اختیار خودش را دارد و ما نمیتونیم کسی را سرزنش کنیم. اما اگر کسی یا اسپانسری پیدا کنیم که با سبک و سیاق ما موافق باشه و تمایل داشته باشه ازمون حمایت کنه پیشاپیش استقبال میکنیم.
اگر اجازه بدین از طریق سایت شما یا از طریق صفحه فیسبوک ما اگر مایل هستند اسپانسر کلیپها و کارهای ما شوند لطف کنند پیغام بگذارند حتما خوشحال میشیم و استقبال میکنیم.
سپیدهدم: اگرپیشنهادیانتقادی …. برایحامیاندوستانوخوانندگانماداریدخوشحالمیشماگربشنوم
اول اینکه تشکر میکنم از وقتی که مجموعه ی شما در اختیار ما گذاشت و عذرخواهی میکنم همسرم صحبت نکردند و من به نمایندگی از همسرم حرف زدم. آرزوی شادی و سلامتی و سال خوبی برای همه ی دوستان و حامیان دارم و اینکه آرزو می کنم به همه ی خواستههاشون برسند و فقط یک خواهش دارم اینکه ازما و دوستانی که کار هنری می کنند حمایت کنند.
وضعیتی که تو ایران هست شاید کار ما باعث شود حکومت عقب نشینی کوچکی نسبت به خفقان حاکم داشته نماید.
پس دوستان از ما حمایت کنند تا ما بتونیم با دلگرمی و حمایت آنها به کار و فعالیتمون ادامه بدیم و یک سری آزادیهای مدنی پیش و پا افتاده را در اختیار مردم بگذارند.
سپیدهدم: منمازطرفخودمومجموعهسپیدهدمازشماتشکرمیکنمبابتوقتیکهدراختیارماگذاشتیدوبراتونآرزویشادیسربلندیوسلامتیدارم.
بعد از ۷سال ممنوع کاری و بازگشت دوباره با موزیکهای اجتماعی و جنجالی و سرشاخ شدن با مراجع
No comments:
Post a Comment