کتاب «لائیسیته» از دکتر «محمد صدیق یزد چی» فیلسوف و اندیشمند ایرانی مقیم فرانسه، ازجمله کتاب هائی است که به تاریخچه و بحث نظری لائیسیته درغرب و بویژه فرانسه، زادگاه جنبش روشنگری، سکولاریسم و لائیسیته میپردازد.
دکتریزدچی دربخشی از بحث خود درباره لائیسیته ونظریهٔ تدوین شده درغرب مینویسد: «ارائه تعریفی آنچنان جامع و آسان از لائیسیته که به نحوی رضایت همگان راتامین نماید، چندان آسان نیست. اما برای رسیدن به جامعیتی ممکن میتوان دووجه را درنظرداشت:» یک بارآن را به جدائی دین و دولت تعریف میکنیم ویک باربه سان بیطرفی دولت نسبت به ادیان. این نحو تعریف معارض یکدیگرنیستند، بلکه مکمل هم هستند.
نویسنده ادامه میهد: «وجه اول جنبه قانونگذاری داشته و براستقلال دولت نسبت به دین اشاره دارد و دوم لائیسیته راجهت کنستیتو سیونل (قانون سالارانه) میبخشد و به حرمت نهادن به آزادی دینی انگشت میفشارد.»
نویسنده یاد آوری میکند که: «اغلب ایرانیان لائیسیته را سکولاریزم میگویند و میشناسند، اما لائیسیته با سکولاریزیم یکی نیست.»
و درتوضیح موضوع دکتریزدچی مینویسد: «ذهنیت سکولربه فاصله گیری هرچه پردامنهٔ عرصه اجتماعی یا روابط اجتماعی ازدین میاندیشد. سکولاریزم، به گفته دکتریزدچی، میکوشد تا روابط انسان باجامعه و روابط میان انسانها را غیردینی گرداند.
اما لائیسیته ضمن جدائی دین ازدولت و دیگرنهادهای عمومی (مانند مدرسه و غیره…) دین را درقلمرو خصوصی و روابط خصوصی موردحمایت قرارمی دهد.
به گفته دکترصدیق مهم اینست که: لائیسیته به عنوان روندی، وارد ماهیت جمهوری میگردد و جزجدائی ناپذیرآن میشود.
نویسنده کتاب تصریح میکند که:» وقتی دین ازدولت جدا شد و مستقل، به آزادی عمل بیشتری میرسد و بهتررشد میکند و آنگونه که رسالت دولت درقلمرو ساختارعمومی و قُدسی خود مطلوب تربه اجراء درمی آید. و دردیگرسو، استقلال دولت به رشد ومدرنیزه شدن کامل آن یاری میرساند. «
به گفتهٔ نویسنده کتاب، نمونه شاخص موضوع مورد نظرایالات متحده آمریکا و قانونی اساسی آن است که درآن لائیسیته نقش اصلی خود» جدائی «را تکامل بخشیده و دولت مدرن به شکل نهائی خود نزدیک شده است.
واما درجمهوری اسلامی ایران برخی ازمحافل مذهبی دردههها ی اخیرکوشش هائی را به کاربردهاند تا لائیستیه را به عنوان نظریهای ضد دین معرفی نمایند.
ازاین رو نویسنده» لائیسیته «دراولین سطورکتاب خود کوشش میکند این برداشت را، که نوعی سوء تفاهم عمدی محسوب میشود، مورد بحث قرارداده وبه توضیح و رفع آن بپردازد.
دکتریزدچی میپرسد: لائیسیته چیست؟ آیا لائیسیته مخالف دین است؟ معارض دین است؟ درصدد ستیزسنت هاست و اخلاق دینی را تهدید میکند؟ آیا لائیسیته به ویرانی باورهای دینی آدمیان میپردازد؟
لائیسیته درواقع چیست و چه چیزی را میطلبد و ابتناء میبخشد؟
نویسنده پاسخ میهد:» قدرمسلم این است که لائیسیته هیچ یک ازامور یاد شده نیست. نه ایمان دینی ونه وجدان اخلاق دینی ونظم تعالی جوی آدمی و نه رابطه درونی و باطنی آدمیان رابا مبدئی ربوبی تهدید میکندو نه درسودای محو آنهاست.
دکتریزدچی میافزاید: پس لائیسیته با دین ونظام معنوی چه رابطهای دارد؟ پاسخ روشن است. لائیسیته با ماهیّت دین، با جوهرایمان و باروهای قدسی مآب آدمیان هیچ ارتباطی منفی، رویاروئی و نفی کننده ندارد. اما باسازمان دینی، یعنی نهاد دینی که شریعتمداران و روحانیان، مدیرانی که مدعی داوری و واسطهگری میان مومنان و مبدئی ربوبیاند، ارتباطی دارد و با آنها حسابی میگشاید. اما نه رابطهای نفی کننده یا ستیزه گر. لائیسیته درصدد ازمیان برداشتن روحانیون و واسطه گان مدعی داوری میان خداوند و فرد انسانی، نیست.
میان لائیسیته و دین رابطه وجود دارد. اینکه هردو با انسان سرو کاردارند. لائیسیته به استقلال و رهائی و تحقق آزادیهای انسان میاندیشد، اما نهاد دین – روحانیان – به محدود کردن آزادیها وبا شدت بخشیدن به حضورو دخالت دررفتارهای انسانی به نفی آزادیهای طبیعی انسان، که نتیجهٔ آن ادعای قیمومیت دین سالاران بر انسان آزاد است. بدین قرار، کانون اشتغال اصلی هم دین و هم لائیسیته انسان است. اما برای لائیسیته انسان، حیاتمندی است برخوردارازتعّقل آزاد و مستقلّ. مستقل از هرمبدا قدرت: طبیعت، خداوند و خدایان، مستقل از هرنظام ارزشی که تحرک عقلانی وی رابه انزوا میکشد و به حقارتهای روحی مبتلایش میکند. دین نوعاً معارض استقلال انسانی است. درصورتیکه برای لائیسیته استقلال درونی انسان غیرقابل گذشت است. زیرا هم آن، سنگ چرخش آزادی است.
نویسنده کتاب تاکید میکند که، به این ترتیب: «دموکراسی از لائیسیته جدائی ناپذیراست. لائیک کردن نهادهای اجتماعی امکانات لازم برای تحقق دموکراسی و پیدایش جامعهای مدنی و مدرن را فراهم میسازد. تا زمانی که روابط انسانی به گذرازمعانی و ارزشهای کهن به مثابه نیروهای بازدارندهٔ تحرک اجتماعی جهت ورود به عرصه تاریخی عینی و پوینده نرسد، آزادیهای مدنی درجامعه ایران پیدا نخواهد شد. پی نهادن نظام لاییک و لاییسیزه کردن نهادهای اصلی عرصه عمومی – دولت، مدرسه، نظام حقوقی – راه دموکراتیزه شدن (کردن) جامعه و تحقق چنین گذری را که البته آسان نیست، هموارخواهد کرد.
کتاب دکترصدیق یزدچی، تحت عنوان» بنیاد هاو هدفهای آن «با یک مقدمه و بیست و چهاربخش در۲۳۵صفحه ازسور انتشارات توسط انتشارات خاوران درپاریس به بازارآمده است.
دریک گفتوگوی کوتاه با دکترصدیق یزدچی چند پرسش را درمورد موضوعات مطرح درزمان کنونی با وی مطرح کردیم. درآغازازدکتریزدچی خواستیم نظر خود را درمورد تاریخچهٔ لائیسیته دراروپا بیان نماید. دکتر صدیق. گوش کنید.
No comments:
Post a Comment