به گزارش جرس، علیرضا کرمیخیرآبادی، زندانی امنیتی محبوس در زندان رجایی شهر کرج بود که از بیماری قلبی رنج میبرد و با نظر پزشکان باید سریع تحت درمان قرار می گرفت. وی دو هفته پیش پس از تاخیر به بیمارستان منتقل شد. وی قبل از انتقال به بیمارستان به دلیل اصرار ماموران اعزام در پوشیدن لباس زندان و مخالفت وی با این خواسته نهایتا به بند بازگردانده شد. اما روز بعد از آن در پی تشدید بیماری این زندانی با حالت بیهوش با آمبولانس به بیمارستان منتقل شد. تا اینکه ظهر روز شنبه بدلیل نارسایی مغزی از طریق عفونت ویروسی مغزی فوت کرد.
علیرضا کرمی خیرآبادی به اتهام هواپیماربایی ابتدا به اعدام و سپس به حبس ابد محکوم شد. وی ۱۶ سال را در زندانهای ایران و اردن گذراند. کرمی خیرآبادی کارمند شرکت نفت بود که در اعتراض به بیعدالتیهای مدیران شرکت نفت هواپیمای آن شرکت را ربوده و به عراق می رود. وی سپس به اردن رفته و پس از یکسال زندان در اردن، دولت اردن او را به ایران تحویل داد. کرمی خیرآبادی به مدت شانزده سال در زندان ایران بسر برد که یکسال آن در سلول انفرادی و تحت شکنجههای شدید جسمی و روحی قرار گرفته بود.
نامه ای از زندان گوهردشت کرج, رنجنامه علیرضا کرمی خیر آبادی در سال ۱۳۸۶
|
بنام خداوند هستی آفرین نام من علیرضا کرمی خیرآبادی است.من مدت ۹ سال و ۶ ماه که به جرم دروغین جاسوسی در حبس بسر می برم و به اعدام محکوم شدم و علیرغم آنکه حکم مصادره اموال ندارم اموال مصادره گردیده و به خانواده ام پس داده نمی شود.همانگونه که قبلا هم به کرات گفته ام در این مدت برادرعبدالرضا کرمی خیر آبادی در مورد ٣ دسامبر ۲۰۰٣ میلادی در کشور نروژ به دست جلاادن رژیم سفاک آخوندی ترور شده پسرم امید کرمی خیر آبادی نیز در مورخه ۱۷ اکتبر ۲۰۰۵ میلادی بدست همین جلادان در وزارت اطلاعات به استناد آثار زخمها و کبودیها در نقاط مختلف بدنش شکنجه شده و نهایتا در نفسهای آخر به دار آویخته شد ورژیم مدعی است که او در کشور ترکیه خودکشی کرده است.آنها پس از دریافت مبلغ ۵ میلیون تومان جسد پسرم را در حالیکه قلب ،کبد و کلیه هایش برداشته بودند به خانواده ام تحویل دادند واجازه ندارند تا در شهرستان خودمان گچساران به خاک سپرده شود و قبرستان شاهین شهر اصفهان را برای این کار به خانواده ام تحمیل کردند همچنین در همین مدت خواهر بزرگم در ارتباط با این جنایتها سکته کرده و فوت شد.دختر کوچکم با ماشین زیر گرفته شده و غریب ۲ سال است که پاهایش در گچ میباشد و چندین عمل جراحی هم روی پاهایش انجام شده مهاذا هنوز سلامتی اش را بدست نیاورده و ایذا دختر بزرگم ازدواج کرده و اکنون فرزندی ۲ ساله دارد که من نتوانستم در مراسم ازدواج او شرکت کنم و نه تاکنون دامادم را حضوری دیده ام و برای هیچ کدام از این موارد علی الخصوص مراسم تدفین پسرم به من مرخصی داده نشده ولو برای چند ساعت با قول و زنجیر .ضمنا مدتی قبل که وکیلم آقای عبدالفتاح سلطانی که برای مطالعه پرونده ام به دادگاه انقلاب مراجعه کرده بود مقامات قضائی به ایشان گفته اند پرونده من به کمسیون عفو فرستاده شده و به همین دلیل پرونده را در اختیار وی قرار نداده انداز طرفی در این مدت سه بار به جان خودم سو قصد شده که یک بار آن منجر به سکته قلبی شد ودر نتیجه دچار ضعف ۴۰ در صدی در زبان و دست و پای راست شده ام . و به خاطر آنکه ماهای متمادی در سلول انفرادی زیر صوتی با فرکانسی مخصوص و آزار دهنده و همین طور در زیر گازهای مختلف قرار داشتم دچار بیماری مثل آسم شدید،سرسام و نارسائی قلبی و نیز به خاطر شکنجه های که شده ام از ناحیهی مهرهای کمر، زانوها ، گوش راست و چشم چپ آسیب اساسی دیده ام که در یک مورد از این بیماری ها طبق تشخص کمسیون پزشکی بیمارستان زندان گوهردشت شهر کرج به دلیل نبود تجهیزات پزشکی لازم در بیمارستان مزبور می بایستی برای درمان به بیمارستان های مجهز در خارج از زندان منتقل میشدم که مورد موافقت مقامات قضائی رژیم قرار نگرفت و اکنون هم که در آستانهی چهارمین سالگرد شهادت برادرم عبدالرضا و دومین سالگرد شهادت پسرم امید قرار دارم بدلیل آنکه به من مرخصی داده نمی شود . هنوز مزار آنها ندیده و بر مزار آنها اشک نریختم مقامات قضائی ایران یا کر و کور هستند و نمی دانند که وزارت اطلاعات فعال ما یشا شده است آنها را فریب میدهد و یا طبق مصلحت حکومت خود قصد آنرا دارند تا مرا نیز در زندان به طریقی کشته و وانمود کنند که به مرک طبیعی مرده ام علیرضا کرمی خیرآبادی |
علیرضا کرمی خیرآبادی در بیمارستان در حالیکه با دستبند و پایبند به تخت بسته شده بود، درگذشت
No comments:
Post a Comment